اصل در رابطه با مال دیگران، عدم جواز تصرّف در آن است، تا آن گاه که دلیلی برای جواز تصرّف در آن برسد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ﴾؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! اموالتان را میانتان به باطل نخورید، مگر اینکه داد و ستدی با رضایت دو طرفتان باشد». بنابراین، تصرّف در مال پیدا شده از دیگران که در اصطلاح «لُقطَة» با فتح یا سکون قاف نامیده میشود، جایز نیست، مگر اینکه عرفاً یا از روی قرائن معلوم باشد که به تصرّف در آن راضی هستند و آن سه مصداق دارد:
۱ . مالی کمارزش که معلوم است آن را به دور انداختهاند یا به گم شدن آن اهمّیتی نمیدهند و آن بنا بر روایتی واحد و ضعیف از اهل بیت و عایشه، کمتر از یک درهم است و بنا بر نظر ابو حنیفه و مالک، مالی است که دست سارقش بریده نمیشود، ولی حق این است که مقدار معیّنی برای آن نیست، بل هر مالی است که مردم از آن چشم میپوشند و این قول منسوب به شافعی و منقول از علی، عمر، ابن عمر، عطاء، نخعی و طاووس است.
۲ . مالی ارزشمند که بدون استفادهی عاجل تلف میشود، در حالی که معلوم است مالک آن راضی به تلف شدنش نیست و از این رو، میتوان پس از اعلان آن در محلّ یافتنش تا پیش از تلف شدنش، از آن استفاده کرد و در صورت پیدا شدن مالکش، مثل یا قیمتش را به او پرداخت؛ زیرا فرض این است که آن بدون استفادهی عاجل تلف میشود و مالکش قادر به استفادهی عاجل از آن نیست؛ مانند خوردنیها و آشامیدنیهای فاسد شدنی. هر چند در این صورت، اگر یابندهی آن نیازی به آن ندارد، بهتر است که آن را به نیازمند ببخشد؛ چراکه در این صورت، اگر مالک آن پیدا شود، میتواند او را از بخشیدن آن به نیازمند خبر دهد و میان بردن اجر این کار و گرفتن مثل یا قیمت مال مخیّر کند و روشن است که بخشیدن آن به نیازمند به تقوا نزدیکتر است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: وَجَدْتُ بِالْمُنْتَزَهِ سَلَّةً مِنَ الْفَاكِهَةِ فَسَأَلْتُ النَّاسَ عَنْ صَاحِبِهَا فَلَمْ يَعْرِفُوهُ فَأَطْعَمْتُهَا أَهْلَ بَيْتِي، قَالَ: مَا مَنَعَكَ أَنْ تُطْعِمَهَا الْمَسَاكِينَ فَيُطْعِمَكَ اللَّهُ بِهَا سَلَّةً مِنْ فَاكِهَةِ الْجَنَّةِ؟!»؛ «به منصور گفتم: در گردشگاه یک سبد میوه پیدا کردم، پس از مردم دربارهی صاحبش پرسیدم، ولی او را نشناختند، پس آن را به خانوادهام خوراندم، فرمود: چه چیزی تو را بازداشت از اینکه آن را به نیازمندان بخورانی تا خداوند در ازایش به تو یک سبد از میوههای بهشت بخوراند؟!».
۳ . مالی ارزشمند که بدون نگهداری تلف میشود، در حالی که معلوم است مالک آن راضی به تلف شدنش نیست و از این رو، به نگهداری از آن راضی است و تبعاً میتوان آن را برایش نگه داشت، تا هنگامی که پیدا شود؛ چراکه این احسان است و خداوند فرموده است: ﴿مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ﴾؛ «بر احسان کنندگان راهی (به مؤاخذه) نیست» و با این وصف، برداشتن آن برای نگهداری و پیدا کردن مالکش کراهتی ندارد، بلکه مستحبّ است؛ چراکه خداوند به احسان ترغیب کرده و فرموده است: ﴿وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾؛ «و احسان کنید؛ چراکه خداوند احسان کنندگان را دوست میدارد»، بلکه وجوب این کار در صورت اهمّیت مال و ظنّ به تلف شدنش، بعید نیست، مگر برای کسی که استطاعت نگهداری از آن یا جستجوی مالکش را ندارد؛ چراکه وجوب این کار برای او بر خلاف قاعده است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾؛ «و خداوند کسی را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیکند»، بلکه برداشتن مال برای چنین کسی جایز نیست؛ چراکه اقدام به اتلاف آن محسوب میشود و با این وصف، اگر آن را بردارد و به سبب نگهداری نکردن یا نجستن مالکش تلف شود، مسؤول است و باید مثل یا قیمتش را به مالکش بپردازد و جستجوی مالکش بنا بر روایتی متواتر و مشهور که بر مضمون آن ادّعای اجماع شده است، از طریق تعریف آن به مدّت یک سال انجام میشود؛ به این ترتیب که به مدّت یک سال، اوصاف کلّی و اجمالی آن را به اطّلاع اهل محل و رهگذران میرساند، تا کسی پیدا شود که مدّعی مالکیّت آن باشد و از اوصاف جزئی و تفصیلی آن خبر دهد. پس اگر با گذشت یک سال، چنین کسی پیدا نشد، میتواند آن را تملّک کند؛ زیرا پیدا نشدن چنین کسی پس از یک سال جستجو، قرینهی این است که مالک آن دیگر طالب آن نیست و از مالکیّت آن گذشته است و با این وصف، یابندهی آن میتواند آن را به اقتضای حیازتش تملّک کند؛ خصوصاً با توجّه به هزینه و تلاش یک سالهاش برای یافتن مالک آن که شایستهی عوض و پاداش است، هر چند در صورت بینیازی از آن، بهتر است که آن را صدقه دهد و در هر حال، دیگر مکلّف به جستجوی مالکش نیست، ولی اگر مالک آن پیدا شد، باید مثل یا قیمت آن را به او برگرداند، مگر اینکه به تملّک یا تصدّق آن راضی شود.
البته بیشتر فقیهان مسلمان، مال پیدا شده در مکّه را از این قاعده مستثنا دانستهاند؛ به این معنا که تملّک آن را هر چند ناچیز باشد یا یک سال از جستجوی مالکش گذشته باشد، حرام دانستهاند و این به سبب روایتی مشهور از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارهی حرمت این شهر است که در آن آمده است: «لا تَحِلُّ لُقْطَتُها إِلّا لِمُنْشِدٍ»؛ «برداشتن گم شدهی آن حلال نیست، مگر برای کسی که آن را اعلان کند». این روایت مشهور، سازگار با سخن خداوند دربارهی مکّه است که آن را ﴿الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا﴾؛ «شهری که حرام کرده» نامیده و فرموده است: ﴿أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا﴾؛ «آیا حرم امنی در اختیارشان نگذاشتیم؟»؛ زیرا حرم امن بودن آن مقتضی این است که اموال ساکنان و مسافرانش مصونیّت خاصّی داشته باشد و با این وصف، هر کس مال گم شدهای را در این شهر بیابد، بهتر است که آن را برندارد تا مالکش بیاید و آن را پیدا کند و اگر آن را برداشت، واجب است که آن را از یک سال تا هر زمانی که میتواند، اعلان کند و سپس به نیازمندان صدقه دهد؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنِ اللُّقْطَةِ، فَقَالَ: هِيَ فِتْنَةٌ فَاتَّقِ اللَّهَ وَلَا تَحْسَبْهَا غَنِيمَةً وَاصْنَعْ بِهَا كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُصْنَعَ بِمَالِكَ إِذَا تَفْقِدُهُ، قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ بِهَا؟ قَالَ: عَرِّفْهَا سَنَةً ثُمَّ تَصَدَّقْ بِهَا فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا فَاغْرِمْهَا لَهُ إِلَّا أَنْ يَرْضِيَ بِالصَّدَقَةِ وَلَا أُحِبُّ لَكَ أَنْ تَأْكُلَهَا إِلَّا أَنْ تَكُونَ مُحْتَاجًا إِلَيْهَا وَلَا يَأْخُذُ لُقْطَةَ الْحَرَمِ إِلَّا مُنْشِدٌ أَوْ مُفْسِدٌ»؛ «از منصور دربارهی مال پیدا شده پرسیدم، پس فرمود: آن فتنه است، پس از خداوند پروا کن و آن را غنیمت نپندار و با آن کاری انجام بده که دوست میداری با مال خودت هرگاه آن را گم میکنی انجام شود، گفتم: با آن چه کار انجام دهم؟ فرمود: آن را یک سال اعلان کن، سپس صدقه بده، پس اگر صاحبش آمد، تاوانش را به او بپرداز، مگر اینکه به صدقه راضی شود و برای تو نمیپسندم که آن را بخوری مگر اینکه به آن نیازمند باشی و گم شدهی حرم را بر نمیدارد مگر اعلان کننده یا افساد کننده».
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش پاسخگویی به پرسشها