سه شنبه ۱۱ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۲۱ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری

منصور هاشمی خراسانی

 نکته‌ی جدید: نکته‌ی «عید منتظران» نوشته‌ی «حسنا منتظر المهدی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً بفرمایید که «ترس از خداوند» به چه دلیل است؟ آیا ترس از ذات اوست یا از صفات او؟ با توجّه به اینکه او عادل است و ظلم نمی‌کند و حکیم است و کار عبث نمی‌کند و به عبارتی بدون حکمت ضرری از او به کسی نمی‌رسد. پس چرا باید از او ترسید؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
دنیاگرایی

یکی دیگر از موانع شناخت، «دنیاگرایی» است. منظور از دنیاگرایی، اولویّت دادن به چیزهایی است که آدمی به اقتضای غرایز خود، برای زندگی دنیا، قطع نظر از زندگی آخرت، به آن‌ها نیازمند است و فقدان آن‌ها، لزوماً به زندگی آخرت زیانی نمی‌رساند... البته دوست داشتن چیزهایی که برای زندگی دنیا ضرورت دارند، طبیعی است و بد شمرده نمی‌شود، ولی دوست داشتن آن‌ها بیش از چیزهایی که برای زندگی آخرت ضرورت دارند، طبیعی نیست و بد شمرده می‌شود؛ چراکه عقل، زندگی ابدی را بر زندگی موقّت ترجیح می‌دهد و ثواب یا عقاب بیشتر را بر ثواب یا عقاب کمتر مقدّم می‌شمارد. بنابراین، دوست داشتن زندگی دنیا، بد نیست؛ بلکه اولویّت دادن به آن در برابر زندگی آخرت، بد است و این همان دنیاگرایی است که از موانع شناخت، شمرده می‌شود. [بازگشت به اسلام، ص۷۴-۷۵]

منشأ دنیاگرایی

منشأ این دنیاگرایی، عدم ایمان به زندگی آخرت است؛ چراکه انسان قادر نیست چیزی را که برای او یقینی است، فدای چیزی کند که برای او یقینی نیست. از این رو، بیشترین دنیاگرایی، در میان کسانی دیده می‌شود که زندگی آخرت را انکار می‌کنند و معتقدند که انسان با مرگ، نیست و نابود می‌شود. با این وصف، می‌توان گفت: پیشرفت‌های مادّی کافران بعد از انقلاب اروپا، بیش از آنکه حاصل دانش و کوشش بیشتر آنان باشد، ناشی از پشت کردن آنان به معنویّت و فراموش کردن زندگی آخرت بوده است؛ چراکه آنان به دنبال خستگی از هزار سال عقل‌ستیزی کلیسا، تصمیم به جدایی از دین گرفتند و نظامی عاری از اعتقاد به غیب را طرّاحی و ایجاد نمودند که همچنان استوار و فزاینده، به حیات خود ادامه می‌دهد. نقش این نظام جدید ماده‌گرا که بر سراسر جهان سایه انداخته، در گسترش و نهادینگی دنیاگرایی، بسیار روشن و برجسته است؛ چراکه این نظام إلحادی، در طول دو قرن گذشته، با بهره‌گیری از ابزارهای جدید تبلیغاتی و ایجاد چرخه‌ای غیر طبیعی از عرضه و تقاضا، دنیاگرایی را به فرهنگ رسمی و عمومی جهان، تبدیل کرده است؛ تا جایی که حتّی کشورهای اسلامی از شمول آن در امان نمانده‌اند و بیشتر مسلمانان، تحت سیطره‌ی آن، آخرت‌گرایی اسلامی را از دست داده‌اند؛ زیرا چنانکه مشهود است، امروزه اولویّت فردی و اجتماعی بیشتر مسلمانان، تأمین معیشت و رفاه مادّی است، در حالی که اولویّت فردی و اجتماعی در اسلام، تأمین آخرت و آرمان‌های اسلامی است که البته هرگاه تأمین شود، معیشت و رفاه مادّی نیز به نحو مناسب و عادلانه، تأمین خواهد شد. [بازگشت به اسلام، ص۷۵-۷۶]

تبعات دنیاگرایی

این یک واقعیّت مهم است که بر خلاف ذهنیّت رایج، پی‌آمد دنیاگرایی، بهبود وضعیت دنیا نیست؛ چراکه دنیاگرایی، پشت کردن به آخرت است و پشت کردن به آخرت، پشت کردن به عدالت و ارزش‌های اخلاقی است و این نه تنها به بهبود وضعیت دنیا نمی‌انجامد که در معادله‌ای معکوس، به افزایش شکاف طبقاتی و در نتیجه جنگ منجر می‌شود؛ در حالی که جنگ، به تنهایی قادر است همه‌ی دست‌آوردهای دنیایی را به نابودی بکشاند. از این رو، مشهود است که دنیاگرایی جدید، نتوانسته است مشکلات دنیایی را برطرف کند؛ چراکه هر چند زندگی دنیا را برای اقلّیتی از مردم، آسان ساخته، برای اکثریّت آنان، به مصیبتی غیر قابل تحمّل تبدیل نموده است؛ همچنانکه بنا بر آمارهای رسمی، نیمی از ثروت جهان، در اختیار یک صدم ساکنان آن قرار گرفته است و در هر دقیقه ده کودک در جهان، از گرسنگی می‌میرند و این خبر خداوند است که فرموده است: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا؛ «و هر کس از یاد من روی بگیرد، برای او معیشت تنگی خواهد بود»! [بازگشت به اسلام، ص۷۶]

تبعات دنیاگرایی

شکّی نیست که دنیاگرایی، پی‌آمدهای مصیبت‌باری دارد، ولی به طور حتم، مهم‌ترین پی‌آمد آن، کاهش توان دنیاگرایان برای شناخت حق است؛ چراکه از یک سو، مایه‌ی اشتغال آنان به کارهای دنیوی و تبعاً باز ماندن از تحصیل علم می‌شود و از سوی دیگر، باعث نگرانی بابت زوال داشته‌های دنیوی در صورت شناخت حق و پیروی از آن می‌شود که تبعاً از شناخت حق و پیروی از آن، باز می‌دارد؛ زیرا دنیاگرایان، هنگامی که چیزی لازم برای زندگی دنیا، به اقتضای تعارض دنیا و آخرت، با چیزی لازم برای زندگی آخرت، تعارض می‌یابد، تحصیل آن را بر تحصیل دیگری ترجیح می‌دهند و این بر شناخت آن‌ها از حق، تأثیر می‌گذارد... به بیان دیگر، اولویّت دادن به زندگی دنیا، هنگامی که شناخت حق، مستلزم از دست دادن چیزی در زندگی دنیاست، آدمی را از شناخت حق باز می‌دارد و به انکار آن وا می‌دارد؛ چراکه حق، به مقتضای کمال خود و نقصان آدمی، غالباً بر خلاف امیال آدمی ظهور می‌کند، به نحوی که قبول آن، داشته‌های دنیوی او را به خطر می‌اندازد و این عاملی بازدارنده برای قبول آن است. [بازگشت به اسلام، ص۷۶-۷۷]

تبعات دنیاگرایی

تعلّق‌های به دنیا، هر چه بیشتر باشند، شناخت حق را دشوارتر و هر چه کمتر باشند، شناخت آن را آسان‌تر می‌کنند و این واقعیّتی محسوس و مجرّب است؛ زیرا هنگامی که حق ظهور می‌کند، عادتاً ثروت‌مندان برای ثروت خود و قدرت‌مندان برای قدرت خود و قوم‌مندان برای قوم خود و شهیران برای شهرت خود و وابستگان برای ارباب خود نگران می‌شوند و بدین سان، هر یک با تعلّقی، از شناخت حق، باز می‌مانند... از این رو، غالباً فقیران، ضعیفان، بی‌کسان، گمنامان و آزادگان هستند که حق را می‌شناسند و از آن پیروی می‌کنند؛ زیرا آنان را ثروت یا قدرت یا قوم یا شهرت یا اربابی نیست که نگرانشان کند و از این جهات، طبقات پایین جامعه شمرده می‌شوند... با این وصف، عجیب نیست که وقتی اسلام ظهور کرد، فقیران مکّه آن را پذیرفتند و ثروت‌مندان مکّه آن را انکار نمودند، ضعیفان مکّه آن را یاری کردند و قدرت‌مندان مکّه با آن دشمنی ورزیدند، غریبان مکّه به آن پیوستند و قبیله‌داران مکّه در برابرش ایستادند، گمنامان مکّه به آن روی آوردند و مشاهیر مکّه از آن روی گرفتند، آزادگان مکّه از آن پیروی کردند و وابستگان مکّه از بزرگانشان پیروی نمودند. [بازگشت به اسلام، ص۷۷-۷۸]

نامه‌ای از آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از رذائل اخلاق بر حذر می‌دارد.

تو را سفارش می‌کنم به ترس از خدا در پنهان و آشکار و اینکه او را بسیار یاد کنی؛ چراکه بسیار یاد کردن او سپری پاس دارنده در برابر گناهان است و تو را سفارش می‌کنم به شناخت دین و آگاهی از عقاید و احکام آن؛ چراکه ناآگاهی از عقاید آن زمینه‌ی گمراهی و ناآگاهی از احکام آن زمینه‌ی گناه‌کاری است و هر کس با دین آشناتر است به اقامه‌ی آن تواناتر است و تو را سفارش می‌کنم به حرف‌شنوی و فرمان‌برداری از کسانی که خداوند آنان را بر تو گماشته است؛ چراکه حرف‌شنوی و فرمان‌برداری از آنان مایه‌ی آبادانی دنیا و آخرت و خیر و صلاح مسلمانان است و تو را سفارش می‌کنم به اینکه سلیقه‌ی خود را مانند عقیده‌ی خود ندانی و رأی خود را جزئی از دین خود نپنداری... [نامه‌ی سیزدهم]

نامه‌ای از آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از رذائل اخلاق بر حذر می‌دارد.

زنهار از کسانی نباش که از خود راضی و از دیگران ناراضی هستند؛ چراکه آنان دوست داشته نمی‌شوند و از کسانی نباش که خود را برتر از دیگران می‌انگارند؛ زیرا خداوند به کسانی که برتر از دیگرانند آگاه‌تر است. همواره مانند خاک فروتن باش و مانند سنگ سرسختی نکن؛ زیرا خاک به سبب فروتنی خود برکت یافت، در حالی که سنگ به سبب سرسختی خود نفرین شد. هنگامی که لغزشی از تو سر می‌زند به تأویل آن نکوش؛ چراکه تأویل آن، خود لغزشی دیگر است، بلکه به آن اعتراف کن تا آمرزیده شوی؛ چراکه خداوند اعتراف کنندگان را می‌آمرزد و تأویل کنندگان را دروغگو می‌شمارد. از نصیحت ناصحان هرچند سخت نماید خرسند باش و از تملّق چاپلوسان برحذر؛ زیرا نصیحت ناصح مانند ابری تیره و غوغاگر است که از آن مایع حیات می‌بارد، در حالی که تملّق چاپلوس مانند زهری کشنده آمیخته به شهدی شیرین است... پس علم و عمل خود را افزون کن و بدان کسی از شما یار مهدی شمرده نمی‌شود تا آن گاه که عالم‌ترین و عامل‌ترین مرد دیار خود باشد. [نامه‌ی سیزدهم]

فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن به سوی حکومت خداوند دعوت می‌کند و از حکومت غیر او باز می‌دارد.

هرآینه مثَل شما در زندگی دنیا مثَل کودکی بوده است که مادر خویش را در انبوه جمعیّت گم کرده باشد، پس به امید دست یافتن بر او به دامان هر زنی چنگ می‌زند و مدّتی در پی او روان می‌گردد، تا آن‌گاه ‌که از او بی‌مهری می‌بیند و در می‌یابد که او مادر نیست، پس شیون‌کنان او را وا می‌گذارد و به دامان دیگری می‌آویزد، تا آن گاه که تاریکی شب او را فرا می‌گیرد و سرمای آن او را تلف می‌کند، در حالی که یاری‌کننده‌ای برای او نیست! این بوده است مثَل شما در زندگی دنیا که به امید دست یافتن بر عدالت، به هر حکومتی دل بسته‌اید و مدّتی از آن پیروی کرده‌اید، تا آن‌گاه که از آن ظلم دیده‌اید و دریافته‌اید که در آن عدالت نیست، پس فریادکنان آن را بر انداخته‌اید و به حکومت دیگری روی آورده‌اید! پس این گونه، در جستجوی عدالت، گاهی به شرق میل کرده‌اید و گاهی به غرب؛ گاهی به چپ دویده‌اید و گاهی به راست؛ گاهی به زید روی آورده‌اید و گاهی به عمرو؛ گاهی به سلطنت دل بسته‌اید و گاهی به جمهوریّت! در حالی که عدالت، نه در شرق بوده است و نه در غرب؛ نه در چپ بوده است و نه در راست؛ نه در زید بوده است و نه در عمرو؛ نه در سلطنت بوده است و نه در جمهوریّت! عدالت تنها در حکومت خداوند بوده است که از قدرها و جاهای شما آگاه است و جز او کسی به آن راه نمی‌یابد اگرچه بسیار پویش و کوشش کند، مگر کسی که او به آن مهدیّش ساخته است. [نامه‌ی چهاردهم]

فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن به سوی حکومت خداوند دعوت می‌کند و از حکومت غیر او باز می‌دارد.

عدالت تنها در حکومت خداوند بوده است که از قدرها و جاهای شما آگاه است و جز او کسی به آن راه نمی‌یابد اگرچه بسیار پویش و کوشش کند، مگر کسی که او به آن مهدیّش ساخته است، امّا شما از رحمت او ناامید و از مهدیّ او غافل شده‌اید و از این رو، حکومتی که او برای مهدیّش خواسته است را به کسانی سپرده‌اید که او حکومتی برای آنان نخواسته است! تو گویی حکومت، میراث پدرانتان است که آن را از هر کس می‌خواهید می‌گیرید و به هر کس می‌خواهید می‌دهید و گویی از آنِ خداوند نیست که فرموده است: ...«بگو خداوندا! مالک حکومت تویی! حکومت را به هر کس می‌خواهی می‌دهی و حکومت را از هر کس می‌خواهی می‌گیری» و او آن را به ابراهیم داده و عهدی با عادلان ذرّیّه‌اش ساخته و فرموده است: ...«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمود، پس چون آن‌ها را به انجام رساند، فرمود: من تو را برای مردم امامی قرار دهنده‌ام، گفت: و از ذرّیّه‌ام؟ فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد» و عادلان ذرّیّه‌ی او کسانی هستند که خداوند خواسته است هر ناپاکی را از آنان بزداید و آنان را کاملاً پاک گرداند و آنان در کتاب خداوند اهل بیت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند و از اینجا دانسته می‌شود که مهدیّ خداوند، از آل ابراهیم علیه السّلام و اهل بیت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است و هر کس حاکمی جز او اختیار کند، به گمراهی دوری دچار شده است. [نامه‌ی چهاردهم]

فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن به سوی حکومت خداوند دعوت می‌کند و از حکومت غیر او باز می‌دارد.

شگفتا که مردم هر زمان دست بیعت با کسی داده‌اند و عقد ولایت با کسی بسته‌اند و ندانسته‌اند که هیچ کس جز کسی که خداوند او را برای این کار هدایت کرده و توانا ساخته است، از عهده‌ی آن بر نمی‌آید و حقّ آن را ادا نمی‌کند! آنان عدالت را نزد کسانی جُسته‌اند که عدالت نزد آنان نبوده و از حاکمان خود توقّع کاری را داشته‌اند که در توان آنان نبوده است! چگونه عدالت ورزد کسی که قدر مردم را نمی‌داند و جای آنان را نمی‌شناسد، بل قدر خود را نشناخته و از جای خود بیرون است؟! چگونه عدالت ورزد کسی که خود ظالم است و در جای دیگری نشسته است و چگونه اصلاح کند کسی که خود فاسد است و جهان را به فساد کشیده است؟! [نامه‌ی چهاردهم]

در وصف نیکان روزگار

خداوند در گیر و دار این دوران، در این روزگاری که آفتاب دین در پس ابرهای تیره پنهان است، بندگانی دارد که همواره در دل‌های آنان است. آن‌ها در دیده‌ها از نور بیداری چراغی می‌افروزند و مردم را به یاد روزهای خدا می‌اندازند و فرجام عبرت‌آموز گذشتگان را خاطرنشان می‌سازند. آن‌ها همچون راهنمایان بیابان‌های هولناک و بی‌نشانه‌اند. آن که به حق پیوست را بشارت می‌دهند و آن که به باطل گرایید را می‌ترسانند. آری، برای خداوند در گوشه و کنار این زمین پهناور کسانی هستند که از دلبستگی‌های دنیا ذکر او را برگزیده‌اند و داد و ستد، آن‌ها را از نماز اوّل وقت باز نمی‌دارد. روز و شب را با بندگی خداوند می‌گذرانند و هشدارهای او را به گوش غافلان می‌رسانند. دیگران را به عدالت برمی‌انگیزند و خود پیش از آنان به آن می‌پردازند. دل از دنیا کنده‌اند و به ملکوتیان پیوسته‌اند. تو گویی این جهان را پشت سر گذاشته‌‌اند و به آخرت کوچیده‌اند. یا هنوز در دنیایند و آنچه در پس پرده است را دیده‌اند. تو گویی به احوال نهان برزخیان پی برده‌اند و روزگاری را در آن به سر برده‌اند. تو گویی قیامت چهره‌ی هولناک خویش را به آن‌ها نشان داده، یا آتش سوزان جهنّم آن‌ها را در میان گرفته است. گویی رازهایی را می‌بینند که دیگران نمی‌بینند و چیزهایی را می‌شنوند که مردم نمی‌شنوند. [گفتار یازدهم]

در وصف نیکان روزگار

اگر آن‌ها را بیابی و جایگاه بلندشان را ببینی که چگونه دفتر اعمال خویش را گشوده‌اند و برای رسیدگی به حساب خود آماده‌اند؛ می‌اندیشند که چه کارهای کوچک و بزرگی که مأمور به انجام آن بوده‌اند و در آن کوتاهی ورزیده‌اند و چه کارهای بسیاری که از انجام آن ممنوع بوده‌اند و انجام داده‌اند. آن‌ها سنگینی بار گناهان خویش را احساس می‌کنند و از کشیدن آن درمانده‌ شده‌اند و به زانو در آمده‌اند و همچون دردمندان می‌گریند و به خود می‌پیچند. چه شب‌هایی که خواب به چشمشان نمی‌آید و در گوشه‌ای تاریک و خلوت، زانوی تفکّر به آغوش می‌گیرند. گاهی به نماز برمی‌خیزند و گاهی به سجده می‌روند. گاهی نیز دیدگان اشک‌بار خویش را به آسمان شب می‌دوزند، چنانکه گویی در میان ستارگان آن به دنبال چیزی می‌گردند. اگر پرده از پیش چشمانت کنار رود خواهی دید که فرشتگان بر آن‌ها فرود آمده‌اند و گرد آن‌ها را فرا گرفته‌اند و درهای آسمان به رویشان گشوده شده و بهشت‌های پرنعمت برایشان مهیّا گشته است. [گفتار یازدهم]

در وصف نیکان روزگار

آه که چه اندازه مشتاق آن‌هایم! بی‌گمان آن‌ها برادران من هستند که زمان از من بازشان داشته و مکان از من جداشان ساخته است، ولی زود باشد که آواز من را چون آواز صاحب کبوترها بشنوند و از هر گوشه‌ی این زمین به سویم بشتابند، تا من را در راهی که آغاز کرده‌ام همراهی‌ام کنند و برای رسیدن به مقصودی که قصد نموده‌ام یاری‌ام رسانند. آن‌گاه آن‌ها را برای من همراهانی پایدار و یارانی وفادار خواهی یافت که علمم را فرا می‌گیرند و از دستبرد نگه می‌دارند و چشمه‌های آن را جاری می‌سازند و برای عمل به آن مسابقه می‌گذارند؛ چراکه آن‌ها را چشمی بینا و گوشی شنواست و قدر عالم را می‌شناسند. نه کج‌فهم و بدزبانند و نه سست‌کار و نابردبار. تردید به دلشان راه نمی‌یابد و بدگمانی به سویشان نمی‌تازد. به هم مهر می‌ورزند و با هم می‌سازند. خداوند آن‌ها را بدین خوی پسندیده ستوده و برای این کار فرخنده ذخیره نموده. آن‌ها همچون دانه‌هایی هستند که غربال شده‌ باشند و همچون ابرهای بارانی که از این سو و آن سو به هم پیوسته باشند. [گفتار یازدهم]

خطبه‌ای از آن جناب که در آن جوامع حکمت را گرد آورده است.

ای مردم! بدانید که هیچ سرمایه‌ای برای شما سودمندتر از دانایی نیست و مردم یکی از سه کس هستند: کسی که می‌داند، کسی که در صدد دانستن است و کسی که کسی نیست. ای مردم! در زندگی‌های خود فرو نروید و از آن‌چه بر دنیا و آخرت‌تان می‌رود بی‌خبر نمانید. بی‌خبری در این روزگار گناهی بسیار بزرگ است. با قرآن انس بگیرید و آن را به کار بندید. با سنّت پیامبر و خاندانش آشنا شوید و از آن پیروی کنید. عقل‌های خود را به کار اندازید و سخنان اینان -و با دست به ملّایان و بزرگان قریه اشاره کرد- را بسنجید. اگر آن را مطابق با عقل‌های خود و مطابق با قرآن و سنّت یافتید بپذیرید وگرنه به دیوار بزنید و گناه آن بر گردن من باشد. جز خدا و گماشتگانش در زمین هیچ کس را شایسته‌ی اطاعت ندانید که یهود را اطاعت از ملّایان و بزرگانش گمراه کرد؛ چنانکه در قرآن آمده است: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ. تقلید ریشه‌ی عقل را می‌خشکاند و جایی برای تفکّر نمی‌گذارد. نسبت به باورهای کهنه و دیدگاه‌های غلط خود تعصّب نداشته باشید که چنین تعصّبی دربازه‌ای از دربازه‌های جهنّم است. [گفتار چهاردهم]

خطبه‌ای از آن جناب که در آن جوامع حکمت را گرد آورده است.

بهترین شما کسی است که معرفت بیشتری داشته باشد، نه کسی که نماز و روزه‌ی بیشتری دارد. ایمان و عمل صالح مانند این دو انگشت من -و دو انگشت میانی و اشاره را به هم پیوست- به یکدیگر پیوسته‌اند و هیچ یک بدون دیگری شما را سود نمی‌رساند. ایمان، عقیده‌ی درست است و کسی که عقیده‌ی درستی ندارد اگر چه از عابدترین مردم باشد رستگار نخواهد شد. پس عقیده‌ی خود را در میزان عقل قرار دهید و به قرآن و سنّت عرضه کنید مبادا که به خطا رفته باشید. شیفته‌ی دنیا نشوید و آخرت خود را به آن نفروشید. آن کس که آخرت خود را به دنیا فروخته معامله‌ی زیانباری کرده و ورشکست شده است. از خواهش‌های نفس پیروی نکنید که خواهش‌های نفس را پایانی نیست، بل به ندای وجدان گوش بسپارید که مایه‌ی پشیمانی نخواهد شد. واپسین سخن من با شما این است که امام زمان خود را بشناسید؛ چراکه هر کس امام زمان خود را نشناسد دین خود را نشناخته است و در چنین کسی خیری نیست. [گفتار چهاردهم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: عبد الله بن احمد بن حنبل [د.۲۹۰ق] در آنچه بر «مسند» افزوده روایت کرده، گفته است: عثمان بن ابی شیبة من را حدیث کرد، گفت: مطّلب بن زیاد ما را حدیث کرد، از سُدّی، از عبد خیر، از علی که درباره‌ی سخن خداوند: «تو تنها بیم‌دهنده هستی و برای هر قومی راهنمایی است» فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بیم‌دهنده است و راهنما مردی از بنی هاشم است. منصور حفظه الله تعالی فرمود: گفته شده که مراد او از این مرد خودش بوده، ولی ظاهر آن است که او به اطلاق سخن گفته و مرادش این بوده که برای هر قومی (یعنی هر قرنی) پس از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، راهنمایی از بنی هاشم است. [درس یکم، ص۳۱]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

درس‌های حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، هدف‌شان تزکیه‌ی مردم و تعلیم کتاب و حکمت به آنان و محور و مبنای‌شان قرآن و سنّت و موضوعشان عقاید، احکام و اخلاق اسلامی است و ما از میانشان چیزی که به مسائل مهم‌تر و مورد ابتلاتر مربوط می‌شود را انتخاب کرده‌ایم و آن را به گونه‌ای که برای اهل تحقیق و مطالعه آسان‌تر باشد مرتّب ساخته‌ایم و برای آن تعلیقاتی مشتمل بر ذکر منابع و برخی توضیحات ضروری نوشته‌ایم. [درس یکم، مقدّمه]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

هر درس، درباره‌ی یک مسأله‌ی اعتقادی یا فقهی یا اخلاقی است و از سه باب تشکیل شده است:

• باب یکم بیان آیاتی از قرآن که به مسأله مربوط می‌شوند و در آن تفاسیر ارزشمندی از حضرت علامه حفظه الله تعالی آمده که از میان گفتارهای نورانی او استخراج شده است و معانی آیات را به گونه‌ای که دل‌ها را شفا می‌دهد و مردم را از تاریکی به نور می‌برد، تبیین می‌نماید.

• باب دوم بیان احادیث صحیحی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که به مسأله مربوط می‌شوند با ذکر شواهد و متابعات آن‌ها و در آن نکات دقیق و توضیحات سودمندی از حضرت علامه حفظه الله تعالی آمده است که معنای احادیث، حال راویان و نظر عالمان را تبیین می‌کند.

• باب سوم بیان احادیث صحیحی از اهل بیت علیهم السلام که به مسأله مربوط می‌شوند با ذکر شواهد و متابعات آن‌ها و در آن نظیر چیزهایی است که در باب دوم آمده است. [درس یکم، مقدّمه]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

قاعده نزد حضرت علامه حفظه الله تعالی، حجّیّت خبر متواتر و عدم حجّیّت خبر واحد است و خبر متواتر نزد او چیزی است که در هر طبقه بیش از چهار مرد آن را روایت کرده‌اند، به شرط اینکه قرین یکدیگر نباشند و درباره‌ی معنا اختلاف نکرده باشند و چیزی که روایت کرده‌اند با کتاب خداوند یا سنّت ثابت از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم یا عقل سلیم تعارض نداشته باشد. همچنین، چیزی که در هر طبقه چهار مرد آن را روایت کرده‌اند، در حکم خبر متواتر است، به شرط اینکه عادل باشند، علاوه بر سه شرط پیشین و این چیزی است که بررسی حال راویان هرگاه بیش از چهار مرد نباشند را ضروری می‌سازد. اما بررسی حال آنان هرگاه کمتر یا بیشتر از این تعداد باشند، کاری است که حضرت علامه حفظه الله تعالی از باب إلزام انجام می‌دهد؛ چراکه اکثر مسلمانان قائل به حجّیّت خبر واحدِ ثقه یا صدوق هستند و چه بسا چیزی که توسّط پنج مرد روایت شده است را متواتر نمی‌دانند. از این رو، حضرت علامه حفظه الله تعالی چیزی که راویان ثقه یا صدوق نزد آنان روایت کرده‌اند را اختیار می‌کند تا حجّتی بر آنان باشد و باشد که آنان هدایت یابند. [درس یکم، مقدّمه]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

شرط حضرت علامه حفظه الله تعالی برای اختیار احادیث، پس از سازگاری معنای آن‌ها با کتاب خداوند و سنّت ثابت از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و عقل سلیم، شهرت راویان آن‌ها به وثاقت یا صداقت نزد کسانی است که اهل مذهب آن‌ها هستند، نه مخالفان آن‌ها؛ چنانکه در شرح حال جابر بن یزید جعفی آن را تبیین کرده و فرموده است: «ملاک، حال فرد نزد اصحاب اوست (یعنی اهل مذهب او)؛ چراکه آنان به حال او آگاه‌ترند و نظر سایر مردم هرگاه با نظر اصحاب او منافات داشته باشد، حجّت نیست؛ چراکه آنان از او دورترند و چه بسا به خاطر دوست نداشتن مذهبش، درباره‌ی او بد می‌گویند و گواه آن، کار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است که به یهودیان فرمود: <عبد الله بن سلام در میان شما چگونه مردی است؟> پس گفتند: <خوب ما و پسر خوب ما و سرور ما و پسر سرور ما و عالم ما و پسر عالم ماست>، پس سخنشان درباره‌ی او را پذیرفت؛ چراکه آنان اصحاب او بودند و سپس به آنان خبر داد که او مسلمان شده است، پس شروع به بدگویی درباره‌ی او کردند و گفتند: <بدترین ما و پسر بدترین ماست>، ولی سخن آنان درباره‌ی او را پس از اینکه مخالفان او در مذهبش شدند نپذیرفت و اگر سخن مخالفان در مذهب پذیرفته شود، چیزی از حدیث باقی نمی‌ماند؛ چراکه هر طائفه‌ای درباره‌ی طائفه‌ی دیگر بد می‌گویند؛ چنانکه می‌بینی شیعیان به چیزی که اهل سنّت روایت می‌کنند وقعی نمی‌نهند مگر چیزی که آن را حجّتی بر ضدّ آنان قرار می‌دهند و می‌بینی اهل سنّت به چیزی که شیعیان روایت می‌کنند نمی‌نگرند مگر با تعجّب و استهزاء و هر دو میانه‌ی راه را گم کرده‌اند، ولی ما هر چیزی که مسلمانان در مطابقت با کتاب خداوند روایت می‌کنند را می‌پذیریم هرگاه نزد اصحاب خود به راستگویی معروف باشند بدون اینکه برای هیچ یک از مذاهب تعصّب بورزیم». [درس یکم، مقدّمه]

حضرت منصور هاشمی خراسانی، عالمان مسلمان را مراجع تقلید مسلمانان نمی‌شناسد و معتقد است که عمل به فتاوی آنان بدون علم به ادلّه‌ی‌شان مجزی نیست؛ همچنانکه در صورت ظنّی بودن ادلّه‌ی‌شان کفایت نمی‌کند. بنابراین، مسلمانان موظّف‌اند که فتاوی عالمان مسلمان را با ادلّه‌ی‌شان جویا شوند و عالمان مسلمان نیز وظیفه دارند که آنان را از ادلّه‌ی فتاوی خود تفصیلاً آگاهی دهند و مثلاً اعلام نمایند که دلیل فلان فتوای آنان، فلان آیه‌ی قرآن یا فلان حدیث متواتر یا فلان استماع حضوری از خلیفه‌ی خداوند در زمین است و در این صورت، مسلمانان می‌توانند به فتاوی آنان عمل کنند؛ چراکه این تقلید از آنان شمرده نمی‌شود، بلکه تبعیّت از ادلّه‌ی یقینی آنان و در واقع قرآن و سنّت است. اما در صورتی که آنان ادلّه‌ی فتاوی خود را تفصیلاً اعلام نکنند یا ادلّه‌ی فتاوی آنان مفید ظن و از قبیل شهرت یا اجماع یا خبر واحد باشد، عمل به فتاوی آنان مجزی نیست و جستجو برای یافتن ادلّه‌ی یقینی و سپس احتیاط در صورتی که ممکن باشد و سپس توقّف تا زمان دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، واجب است و البته زمینه‌سازی برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، مانند زمینه‌سازی برای دسترسی به مسجد الحرام برای کسی که حج بر او فرض شده، ضروری است و این حقیقتی است که حضرت منصور هاشمی خراسانی با آواز بلند فریاد می‌زند، باشد که صاحبان گوش‌های شنوا در شرق و غرب جهان بشنوند و پذیرا شوند. [پرسش و پاسخ ۷]

رکود و انحطاط علمی در حوزه‌های علمیّه‌ی شیعه و خصوصاً ایران، واقعیّتی تلخ و اسفبار است و نتیجه‌ی آن، مرجعیّتِ کم‌بضاعت‌ترین و وابسته‌ترین روحانیون قم با ملاحظات سیاسی و پر کردن حوزه‌های علمیّه از اساتید کم‌سواد و مجیزگو و خانه‌نشین کردن عالمان مستقل و ژرف‌اندیش در چهار دهه‌ی اخیر است که به نفرت مردم از روحانیّت و گریز آنان از دین و ابتذال فرهنگی شیعه انجامیده و ظهور را برای امام مهدی علیه السلام به غایت دشوار کرده است. خداوند لعنت کند مسبّبان این وضع را که شوم‌ترین حاکمان در تاریخ اسلام بعد از بنی امیّه بوده‌اند. [پرسش و پاسخ ۶۶]

مراد از تقلید عمل به گفته یا کرده‌ی دیگری بدون دلیل است و با این وصف، عمل به گفته یا کرده‌ی دیگری با دلیل، تقلید شمرده نمی‌شود، بلکه اتّباع از دلیل است. بنابراین، عمل به فتوای عالمان در صورتی که دلایل قانع‌کننده‌ای برای آن از کتاب خدا یا سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم اقامه کنند، جایز است، بلکه واجب شمرده می‌شود؛ چراکه عمل به آن در چنین صورتی، عمل به کتاب خدا یا سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم است. آری، در صورتی که دلایل عالمان برای فتوای‌شان، غیر یقینی و از قبیل خبر واحد یا اجماع یا شهرت باشد، عمل به آن جایز نیست؛ چراکه ظن در اسلام کافی شمرده نمی‌شود و با این وصف، رجوع مستقیم به کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم به منظور فحص از دلایل یقینی در صورتی که احتمال آن وجود داشته باشد، واجب است و در صورتی که احتمال آن وجود نداشته باشد یا فحص از دلایل یقینی به نتیجه‌ای نینجامد، رجوع به اصول اوّلی مانند اصل اباحه و حظر یا اصول عملی مانند برائت و احتیاط و تخییر و استصحاب، متعیّن است؛ مشروط به اینکه اقدام لازم برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین انجام شده باشد؛ چراکه رجوع به اصول اوّلی یا عملی در صورتی که چنین اقدامی انجام نشده باشد، مانند رجوع به آن‌ها در موارد وجود دلیل است که کافی شمرده نمی‌شود و اقدام لازم برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، اجابت و یاری منصور هاشمی خراسانی است که دعوت‌کننده‌ی به سوی مهدی و زمینه‌ساز ظهور او از طرق معقول و مشروع است و خداوند تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد. این صراط مستقیمی است که هر کس به آن گام نهاده، کامیاب شده و هر کس از آن روی گرفته، در گمراهی است. [پرسش و پاسخ ۵۲]

نماز جمعه فریضه‌ای مهم از فرائض اسلام است که خداوند در کتاب خود به آن امر کرده... و آن بنا بر روایات متواتر اسلامی، مشتمل بر دو خطبه و دو رکعت است و خصوصیّت آن که ظاهراً موجب سفارش به آن در کتاب خداوند شده، وجود دو خطبه برای آن است و از این رو، نماز جمعه بدون دو خطبه و تبعاً بدون کسی که دو خطبه را بخواند، منعقد نمی‌شود... همچنانکه این دو خطبه باید مشتمل بر یاد خداوند و صلوات بر پیامبرش و خواندن کتابش و دعوت به سوی خیر و امر به معروف و نهی از منکر باشد تا برای مسلمانان بهتر از لهو و بهتر از تجارت باشد؛ چنانکه خداوند فرموده است: «و چون تجارت یا لهوی را بینند به سوی آن پراکنده شوند و تو را در حالت ایستاده واگذارند، بگو چیزی که نزد خداوند است از لهو و از تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان است» و با این وصف، هرگاه دو خطبه مشتمل بر سخنی باطل مانند ستایش طاغوت و دعوت به سوی شر و امر به منکر و نهی از معروف باشد، کفایت نمی‌کند، بلکه حضور نزد آن برای استماعش حرام است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «و کسانی که دروغ را شاهد نمی‌شوند و چون بر لغو می‌گذرند با بزرگواری می‌گذرند» و فرموده است: «و کسانی که آنان از لغو رویگردانند»... خصوصاً با توجّه به اینکه اقتداء در نماز به ظالمان و فاسقان جز از باب تقیّه جایز نیست و با این اوصاف، شرکت در نماز جمعه‌ای که با امامت حاکم جائر یا امامی منصوب از جانب او یا امامی فاسق برگزار می‌شود، حرام است. [پرسش و پاسخ ۶۵]

نیمی از خمس برای یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان هاشمی است و پرداخت آن به آنان اشکالی ندارد، ولی نیمی دیگر از خمس برای مهدی است و پرداختش به او واجب شمرده می‌شود و با این وصف، کسی که آن را به او نمی‌پردازد گناه‌کار است، اگرچه در زمان غیبت او باشد؛ چراکه غیبت او ناشی از اقدام و تسبیب مردم است و با این وصف، عذری برای آنان در عدم پرداخت خمس به او شمرده نمی‌شود؛ مگر کسانی از آنان که به زمینه‌سازی برای ظهور او قیام کرده‌اند؛ چراکه چنین کسانی در عدم پرداخت خمس به او گناه‌کار نیستند و روایات متواتری که درباره‌ی بخشودگی خمس بر پیروان خلیفه‌ی خداوند رسیده، ناظر به آنان است و آنان کسانی هستند که به زمینه‌ساز ظهور مهدی می‌پیوندند و یاری می‌رسانند، بلکه سهم مهدی از خمس را به او می‌پردازند تا در راه زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت هزینه کند؛ با توجه به اینکه اگر در این زمان به آن حضرت می‌پرداختند نیز مسلماً در راه زمینه‌سازی برای ظهور خود هزینه می‌کرد و با این وصف، بعید نیست که پرداختن خمس به غیر آن بزرگوار، مانند ریختن آن به دریا باشد... حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، از کسی خمس نمی‌طلبد، ولی اگر کسی با خواست خود آن را به او بپردازد، آن را در راه زمینه‌سازی برای ظهور مهدی هزینه می‌کند. [پرسش و پاسخ ۶۱]

منصور هاشمی خراسانی به سوی «خود» دعوت نمی‌کند، بلکه آشکارا به سوی «مهدی» دعوت می‌کند؛ چراکه دعوت او به هم‌پیمانی برای حفاظت از «مهدی» و اعانت و اطاعت او، با هیچ تقریری دعوت به «خود» تلقّی نمی‌شود و «دعوت به خود» نامیدن آن، مانند «شب» نامیدن «روز» است که چیزی جز تحکّم در نام‌گذاری نیست. بی‌گمان کسانی به سوی «خود» دعوت می‌کنند که برای «خود» حقّ حاکمیّت می‌شناسند و دیگران را به حفاظت، اعانت و اطاعت «خود» ملزم می‌دانند و جز حفظ حکومت «خود» همّی ندارند؛ یا خودپرستانی که در باتلاق ادّعاها فرو رفته‌اند و جز «من اینم» و «من آنم» حرفی ندارند و جز برای اثبات «خود» نمی‌کوشند؛ همانان که خود را در ردیف پیامبران خدا می‌دانند و در عرض خلفاء او می‌شمارند و به نام‌های اولیاء او می‌نامند، در حالی که در نظر او از سوسکی بی‌فایده‌ترند! [نقد و بررسی ۲۵]

چیزی که شما آن را سیاست می‌نامید و معتقدید که منصور هاشمی خراسانی فاقد آن است، همان دروغ و فریب و دورویی است که در اسلام جایی ندارد و از این رو، در سیرت منصور هاشمی خراسانی نیز دیده نمی‌شود؛ همچنانکه برخی همفکران شما در زمان امیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب، آن حضرت را نیز با همین استدلال شما به بی‌سیاستی متّهم می‌کردند و به خاطر سازش نکردن با ظالمان و منحرفان، ساده‌لوح و بی‌تدبیر می‌پنداشتند، در حالی که آن حضرت از سیاست و تدبیر لازم برخوردار بود و تنها به سبب تقوا از دروغ و فریب و دورویی و سازش با ظالمان و منحرفان، اجتناب می‌کرد. منصور هاشمی خراسانی نیز در خطّ اسلام و در خطّ علیّ بن أبی طالب است و از خطّ آن‌ها خارج نمی‌شود؛ به این معنا که برای خوشایند کسی حقّی را کتمان و باطلی را اظهار نمی‌کند و برای جلب حمایت کسی به تملّق و چاپلوسی متوسّل نمی‌شود، بلکه حق را آشکار می‌سازد اگر چه همه‌ی جهان را در برابر ایشان قرار دهد و باطل را مردود می‌شمارد اگرچه همه‌ی مردم را از پیرامون ایشان پراکنده نماید؛ چراکه خداوند و خلیفه‌ی او در زمین برای او کفایت می‌کنند و با وجود آن دو از دشمنی جهان و اهلش نمی‌هراسد. ایشان دل از دنیای بی‌ارزش شما گسسته است و به چیزهایی که برای شما بسیار مهم است اهمّیت نمی‌دهد؛ چراکه از افقی بسیار بالاتر از افق دید شما به جهان می‌نگرد و از معادلاتی بسیار والاتر از معادلات شما پیروی می‌کند. ایشان از هیچ گروه و فرقه و مذهب و کشوری به ناحق انتقاد نکرده، بلکه بر پایه‌ی کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبرش انتقاد کرده و با این وصف، ایشان بیخ همه را نزده، بلکه خدا بیخ همه را زده‌ است! [نقد و بررسی ۱۴]

منصور هاشمی خراسانی از اینکه انحراف همه‌ی گروه‌ها، فرقه‌ها، مذهب‌ها و کشورهای اسلامی را با تکیه بر یقینیّات اسلام و مشترکات مسلمانان و با بیانی علمی و دلسوزانه تذکّر داده و عموم آنان را بدون تبعیض و استثنا، به سوی اسلام خالص و کامل و زمینه‌سازی برای ظهور خلیفه‌ی خداوند در زمین دعوت کرده، پشیمان و شرمسار نیست؛ زیرا پشیمانی و شرمساری شایسته‌ی کسی است که بر خلاف کتاب خداوند و سنّت پیامبرش عمل کرده و چنین کسی است که در دنیا و آخرت پشیمان و شرمسار است. هر چند ایشان همه‌ی گروه‌ها، فرقه‌ها، مذهب‌ها و کشورهای اسلامی را به همراهی با خویش در راه مبارکی که در پیش گرفته است، دعوت می‌کند؛ با توجّه به اینکه انصافاً همراهی با ایشان در این راه، برای همه‌ی آن‌ها ممکن است و نهضت ایشان از چنان وسعتی برخوردار است که برای همه‌ی آن‌ها گنجایش دارد و حقیقتاً و نه ادّعائاً منحصر به هیچ یک از آن‌ها نیست و اگر آن‌ها نتوانند زیر پرچم ایشان با چنین سایه‌ی پهناوری گرد هم آیند، هرگز زیر پرچم کسی گرد هم نخواهند آمد، ولی روشن است که اگر هیچ یک از آن‌ها این کار را انجام ندهند و همگی بر ردّ ایشان اجتماع کنند، به ایشان زیانی نمی‌رسانند، بلکه به خود زیان می‌رسانند و ایشان در هر صورت، «منصور» و پیروز این میدان است؛ چراکه هدف ایشان انجام وظیفه‌ی عقلی و شرعی با تبیین حقیقت اسلام است و این هدفی است که هم‌اکنون نیز حاصل شده است؛ چراکه پیام ایشان با نشر کتاب «بازگشت به اسلام» به نیکی ابلاغ گردیده و مانند بذر مبارکی به هر گوشه‌ی این زمین پهناور پاشیده شده است و طبیعتاً دیر یا زود، در سرزمین‌های دور یا نزدیک، یکی یکی و دو تا دو تا و چندتا چندتا جوانه می‌زند و به رغم همه‌ی دشمنی‌ها و کژاندیشی‌ها رشد می‌کند و تنومند می‌گردد تا جایی که به شجره‌ای طیّبه با اصلی ثابت و فرعی در آسمان تبدیل می‌شود و میوه‌ی خود را می‌دهد. [نقد و بررسی ۱۴]

پیام روشن و کلیدی این کتاب بزرگ، تنها «نفی دیگران» نیست، بلکه «اثبات مهدی» و «نفی دیگران» است و این تجلّی «لا إله إلا الله» و تفسیر «البیعة لله» است که شعار منصور هاشمی خراسانی و رکن دعوت اوست. همه‌ی سخن این عالم مصلح و مجاهد آن است که هیچ حکومتی جز برای الله نیست و مراد او از حکومت الله، بر خلاف مراد سخیف و نادرست خوارج، عدم حکومت انسان نیست، بل حکومت انسانی است که خداوند او را منصوب کرده و از طریق کتاب خود و سنّت متواتر پیامبرش یا از طریق آیتی بیّنه، از انتصاب او خبر داده و او همان «مهدی» است که اکنون در زمین وجود دارد، ولی غایب است و علّت غیاب او، بر خلاف پندار بیشتر مردم، اراده و اقدام ابتدایی خداوند نیست، بل اراده و اقدام ابتدایی مردم است که شرایط لازم برای ظهور او را فراهم نکرده‌اند و از این رو، مسؤول همه‌ی تبعات و عوارض ناشی از غیاب او هستند، اگرچه این تبعات و عوارض، «بن‌بست در امّت آخر الزمان» تلقّی شود؛ چراکه چنین «بن‌بستی» به «اسلام» نسبت داده نمی‌شود تا با «کمال» آن ضدّیت داشته باشد، بل به مردم نسبت داده می‌شود که باعث و بانی آن بوده‌اند؛ ﴿فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ؛ «پس عبرت بگیرید ای صاحبان بینش‌ها!» [نقد و بررسی ۲۵]

راهکار منصور هاشمی خراسانی برای ظهور و حاکمیّت مهدی، راهکاری جامع با ابعاد امنیّتی، فرهنگی و سیاسی است؛ چراکه او برای ظهور مهدی به معنای امکان دسترسی به او، وجود شماری کافی از مسلمانان قوی و امین به منظور محافظت از او در برابر خطرات احتمالی را ضروری می‌داند؛ با توجّه به اینکه تنها علّت عدم ظهور او به معنای عدم دسترسی به او را خوف او از کشته شدن یا اسارت می‌داند و معتقد است که در صورت تضمین امنیّت او توسّط این شمار از مسلمانان، ظهور او به معنای دسترسی به او حتمی خواهد بود. از این رو، به اقتضای وجوب عقلی و شرعی زمینه‌سازی برای ظهور او، در حال گردآوری شماری کافی از مسلمانان قوی و امین به منظور محافظت از او در برابر خطرات احتمالی است و از همه‌ی آنان مانند جناب‌عالی، برای این منظور یاری می‌طلبد؛ چراکه به نظر این عالم صدّیق، ظهور مهدی در صورت تضمین امنیّت او، حتّی در صورت عدم امکان حاکمیّت او، قطعی است؛ با توجّه به اینکه میان ظهور او و حاکمیّت او ملازمه‌ای نیست و ظاهر بودن او بدون حاکمیّت او نیز سودمند است؛ بلکه ظاهر بودن او، مقدّمه‌ای برای حاکمیّت اوست؛ زیرا حاکمیّت کسی که ظاهر نیست، مشکل است و با این وصف، زمینه‌سازی برای ظهور مهدی، مقدّمه‌ی زمینه‌سازی برای حاکمیّت اوست. [نقد و بررسی ۲۵]

مروری بر کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته منصور هاشمی خراسانی
سیّد محمّد صادق جوادیان

هاشمی خراسانی معتقد است که مردم با تقصیر خود در تأمین مقدمات لازم برای دسترسی به خلیفه خداوند در زمین، خود را بی‌چاره ساخته‌اند و این بی‌چارگی آن‌ها از جانب خداوند نیست تا با لطف او منافات داشته باشد. با این حال، او معتقد است که امکان خروج از این بی‌چارگی برای آن‌ها وجود دارد؛ چراکه دسترسی آن‌ها به خلیفه خداوند در زمین، هرگاه امنیّت او توسط آن‌ها تضمین شود، ممکن است؛ هم چنان که حاکمیت او بر آن‌ها هرگاه طلب، اعانت و اطاعت او توسط آن‌ها تضمین شود، امکان دارد. [مقاله‌ی ۱]

مروری بر کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته منصور هاشمی خراسانی
سیّد محمّد صادق جوادیان

نویسنده در بخشی از کتاب خود، پس از معرفی آخرین پیامبر خداوند و اثبات پیامبری او، جایگاه قرآن و سنّت را تبیین می‌کند و به نکات بسیار مهم و بنیادینی در این باره توجه می‌دهد. یکی از این نکات عدم امکان نسخ، تخصیص و تعمیم قرآن با سنّت است؛ با توجه به این که شأن سنّت تنها تبیین قرآن است و نمی‌تواند به هیچ وجه با آن تعارضی داشته باشد؛ هم چنان که در غالب موارد ظنّی است و توانایی تعارض با قرآن که یقینی است را ندارد؛ بلکه در موارد متواتر نیز به اندازه قرآن متواتر نیست و از این رو، در عرض آن قرار نمی‌گیرد. [مقاله‌ی ۱]

مروری بر کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته منصور هاشمی خراسانی
سیّد محمّد صادق جوادیان

نویسنده در بخش دیگری از کتاب «بازگشت به اسلام» سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را برای همیشه معتبر و قابل پیروی می‌داند، ولی معتقد است که دسترسی یقینی به آن عمدتاً برای اهل زمان آن حضرت ممکن است و برای آیندگان ممکن نیست. از این رو، آیندگان به مرجع دیگری برای یقین به سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیازمندند و آن مرجع، خلیفه خداوند در زمین است که نایب پیامبر در تطبیق احکام خداوند شمرده می‌شود و علی‌القاعده مانند قرآن همیشه در دسترس مردم است. نویسنده پس از بررسی نصوص قطعی اسلامی شامل آیات قرآن و احادیث متواتر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم با شیوه‌ای بدیع و قانع‌کننده برای عموم مسلمانان و برکنار از هرگونه جهت‌گیری مذهبی اثبات می‌کند که خلفای پس از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دوازده تن از اهل بیت او هستند که سه نفر آغازین آن‌ها علی، حسن و حسین هستند و آخرین آن‌ها مهدی است. [مقاله‌ی ۱]

مروری بر کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته منصور هاشمی خراسانی
سیّد محمّد صادق جوادیان

نویسنده در بخش دیگری از کتاب «بازگشت به اسلام»... به بررسی جایگاه مهدی و نقش او در تحقق آرمان اسلام که عدالت جهانی است می‌پردازد و در این باره ظرائف و دقائقی را مطرح می‌کند که کاملاً بدیع و بی‌سابقه است. به عنوان نمونه، او بر خلاف دیگران که پیدایش و ظهور مهدی را بسته به اراده و اقدام ابتدایی خداوند و تابع حکمت و مصلحت او می‌پندارند، آن را بسته به اراده و اقدام ابتدایی مردم و تابع اختیار و آمادگی آن‌ها می‌داند و با صراحت و قاطعیت عجیبی معتقد است که دسترسی آن‌ها به مهدی ممکن است و با این وصف، آن‌ها باید تنها به حفاظت، اعانت و اطاعت از او بیندیشند و نباید خود را به حفاظت، اعانت و اطاعت از غیر او در هر لوایی که باشد سرگرم سازند. [مقاله‌ی ۱]

مروری بر کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته منصور هاشمی خراسانی
سیّد محمّد صادق جوادیان

هاشمی در ادامه کتاب خود، به تبیین مهم‌ترین اصل اسلام یعنی توحید می‌پردازد و آن را به سه قسم توحید در تکوین، تشریع و تحکیم یا حاکمیت تقسیم می‌کند و هر یک را به تفصیل توضیح می‌دهد. سپس به معرفی سایر اصول عقاید و مبانی احکام اسلام می‌پردازد و هر یک را با منهجی متفاوت و خاص، بازتعریف می‌کند و به عنوان نمونه، ابواب جدیدی را درباره زکات، حج و جهاد به روی اهل فقه می‌گشاید که از هر یک ابواب دیگری گشوده می‌شود. به این ترتیب او با استناد به اقتضائات روشن عقلی و استشهاد به نصوص قطعی شرعی که چیزی جز آیات قرآن و احادیث متواتر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیست، عقاید و احکام اسلام را بازتعریف می‌کند و قرائت جدید و کاملاً متفاوتی را از آن ارائه می‌دهد که می‌تواند یک مکتب و ایدئولوژی اسلامی شمرده شود و انقلابی را در نگرش و رویکرد مسلمانان جهان به وجود آورد و زمینه‌ساز وحدت و همگرایی آنان در آینده نزدیک و تحولاتی عظیم و بنیادین در ساختارهای سیاسی و فرهنگی آنان باشد. [مقاله‌ی ۱]

یادداشت روز
بررسی علل خودداری از همراهی با نهضت بازگشت به اسلام
بررسی علل خودداری از همراهی با نهضت «بازگشت به اسلام» پس از علم به حقّانیت آن (۱)
طاها رضوی

سپاس از آن خداوند بزرگی است که بر بندگان صالح خویش منّت نهاد و علی رغم بضاعت و امکانات ناچیزشان، ایشان را واسطه‌ی ابلاغ پیام حق خود به مردم گردانید؛ پیامی که در طول قرن‌ها دستخوش تغییرات و بدعت‌ها و تحریفات نا اهلانی قرار گرفته بود که خود را علمای امّت پیامبر خدا معرفی می‌کردند، در حالی که بسیار جهول و نادان بودند؛ خائنانی که حقیقت اسلام ناب و خالص را در هزارتوی جهل مردم پیچیدند و در صندوقچه‌ی مصلحت‌اندیشی خود قرار دادند و بر آن قفل بزرگی به نام تقلید زدند و زیر خروارها خاک مدفونش ساختند. سپس در دکان خویش به خرید و فروش متاع بی‌ارزش خود مشغول شدند و جز گوهرشناسان، کسی به تقلّب آنان در آن چه به جای اسلام راستین عرضه می‌دارند، آگاهی ندارد.

به راستی در تلاطم طوفان سهمگین فتنه‌های زمانه به چه چیز می‌توان برای نجات، دل خوش کرد جز کشتی با صلابت کتاب خداوند و سنت متواتر پیامبر او و اهل بیت آن حضرت که در روشنایی فانوس عقل سلیم از خطر هر موج مهیبی ایمن است و سرنشینان خود را تا ساحل امن ایمان همراهی می‌کند و سعادت در دنیا و آخرت را نصیب آنان می‌گرداند؛ آن کشتی که امروز سکّان‌داری جز حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی ندارد.

آری هر عقل سالمی حکم می‌کند که در این عصر پر آشوب باید با چنگ و دندان جنگید و تلاش کرد تا سوار بر این کشتی نجات شد و از طوفان فتنه‌های شیاطین انسی و جنّی جان سالم به در برد؛ چنانکه خداوند از پیش، خطر این فتنه‌ها را گوشزد کرده و فرموده است: ﴿إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير[۱]؛ «همانا شیطان دشمن شما است. پس او را دشمن خود بدانید. او فقط پیروانش را دعوت می‌کند که اهل آتش سوزان باشند» و نیز راه نجات از هلاکت در این فتنه ها را از زبان هلاک‌شدگانش بیان کرده و فرموده است: ﴿وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير[۲]؛ «و (دوزخیان) می‌گویند اگر ما گوش می‌سپردیم یا تعقّل می‌کردیم در میان اهل آتش نبودیم» و این به آن معناست که رستگاری فقط از طریق «گوش سپردن به شرع» و «به کار بستن عقل» و با انتخاب راهی «مشروع» و «معقول» ممکن است.

آن چه لزوم و وجوب پیوستن به جریان پاک و مبارکی که جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی تحت عنوان «نهضت بازگشت به اسلام» آغازگر آن بوده‌اند را روشن می‌سازد نیز همین مطابقت تامّ آن با کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبر خدا و اهل بیت ایشان و حرکت در راستای موازین عقلایی و عاری بودن از هر گونه جهل، تقلید، اهواء نفسانی، دنیاگرایی، تعصّب، تکبّر و خرافه‌گرایی است. این مشخّصه و ممیِّزی بارزی است که نهضت این عالم فرزانه را به معنای دقیق کلمه «مشروع» و «معقول» می‌سازد و همراهی با آن را برای نجات از فتنه‌های لایتناهی آخر الزّمان «شرعاً» و «عقلاً» واجب می‌گرداند. یکی از آن جهت که گفته شد و دیگر از این جهت که پیروزی این نهضت منجر به اقامه‌ی عین و کلّ اسلام از طریق اظهار خلیفه‌ی خداوند در زمین خواهد شد و فراهم ساختن زمینه‌ی این امر یعنی اقامه‌ی عین و کلّ اسلام از باب مقدّمه‌ی واجب، بر همه‌ی مسلمانان واجب است و با این وصف بدون شک مصداق بارز «برّ» و «تقوی» محسوب می‌شود که به فرموده‌ی خداوند تعاون و همکاری در آن بر هر کس که متمکّن از آن باشد، فریضه‌ای مهم و تکلیفی شرعی است؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى[۳]؛ «و به یکدیگر در نیکوکاری و پرهیزکاری یاری رسانید» و نیز فرموده است: ﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ[۴]؛ «و اگر از شما در مورد دین یاری خواستند، بر شماست که یاری کنید».

با این وصف می‌بینیم که در نظر عقل و شرع هیچ بهانه یا عذری برای عدم حمایت از این نهضت مبارک و اصیل اسلامی وجود ندارد و هر انسان عاقل و منصفی از آن حیث که عقل خود را به کار می‌بندد و انصاف را رعایت می‌کند، نمی‌تواند در این مسیر نورانی قدم نگذارد و از یاری دین خداوند و خلیفه‌ی او در زمین که به اصلاح جهان و رستگاری انسان در دنیا و آخرت ختم می‌شود، چشم‌پوشی نماید.

علی رغم روشن بودن این مبنای متقن، آنان که افکار و اذهانشان به موانع هفت‌گانه‌ی شناخت یعنی جهل، تقلید، اهوای نفسانی، دنیاگرایی، تعصّب، تکبّر و خرافه‌گرایی آلوده است، نمی‌توانند حقانیت این حرکت اصیل و ریشه‌دار را درک کنند و از آن جا که آن را بر خلاف سلایق و پیش‌فرض‌های غلط خویش و همچنین برخلاف منافع و مطامع دنیایی خود می‌یابند، تبعاً به جای همنوایی و همراهی با آن به معارضه و مقابله‌ی با آن، می‌پردازند و در این اقدام شوم از هیچ توطئه و تلاشی دریغ نمی‌ورزند.

اما آنچه انسان را به تحیّر وا می‌دارد، این است که برخی مسلمانان که ظاهراً به طور جدّی درگیر موانع هفت‌گانه‌ی شناخت نشده‌اند، به نیکی حقانیّت نهضت شریف «بازگشت به اسلام» را درک می‌کنند و هیچ دلیلی از «شرع» و «عقل» برای رد یا تکذیب آن نمی‌شناسند، اما با این حال حاضر به همراهی با آن نمی‌شوند و توسّط آنچه شیطان در ذهنشان زینت می‌دهد، از ورود به آن سرباز می‌زنند!

در این مقاله قصد داریم با استعانت از خداوند و تمسّک به آنچه در پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی منتشر شده است، به برخی از این «شبهِ دلایل» واهی و گمراه‌کننده که سبب می‌شود مسلمانان منصف از سوار شدن به کشتیِ نوحِ دوران و همراه شدن با قافله‌ی نورانی نهضت «بازگشت به اسلام» باز بمانند، بپردازیم تا عقل‌های سالم آن را دریابند و مکر شیاطین در این باره خنثی گردد إن شاء الله.

۱ . عدم حصول یقین در خصوص موعود بودن جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی

متأسفانه گاهی اوقات شاهد آن هستیم که برخی مسلمانان پس از بررسی کامل مبانی فکری و اندیشه‌های جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی که در آثار و پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان انعکاس یافته است، آن‌ها را کاملاً منطبق بر کتاب خدا، سنّت متواتر و عقل سلیم می‌یابند، اما وجود تشابه و تطابق فوق العاده‌ی محتوای پیام نهضت این عالم فرزانه و همچنین ظواهری از قبیل نام، پرچم، شعار و موقعیّت جغرافیایی آغاز فعّالیت ایشان با نشانه‌های فرد موعود در روایات متواتر رسیده از پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان که زمینه‌ساز ظهور و حکومت امام مهدی در آخر الزّمان خواهد بود و پیروی، همراهی، اجابت و یاری او بر هر مسلمان و مؤمنی ولو چهار دست و پا بر روی برف، با نهایت تحریض و تأکید واجب شمرده شده است، آنان را درگیر نوعی دل‌مشغولی و وسواس فکری می‌گرداند و سبب می‌شود تا همراهی با این نهضت اسلامی را متوقّف بر حصول یقین به موعود بودن رهبر فرزانه‌ی آن عنوان کنند؛ خصوصاً پس از آنکه متوجه می‌شوند این عالم فرزانه درباره‌ی خویش هیچ گونه ادّعایی را مطرح نکرده است و در مقام عمل تمام همّ خویش را به جای طرح و اثبات این ادّعا، برای تعلیم اسلام خالص و کامل به مردم و اقامه‌ی آن از طریق زمینه‌سازی برای حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند، مصروف داشته است.

در این خصوص توجه به چند نکته ضروری است:

اوّلاً همانطور که در مقدّمه و ابتدای سخن ذکر شد، آنچه پیش از هر چیز همراهی با این نهضت شریف را شرعاً و عقلاً واجب می‌گرداند، این واقعیّت بیرونی است که این نهضت، بر خلاف سایر حرکت‌ها و جریان‌ها، طابق النّعل بالنّعل منطبق بر آیات کتاب خداوند، سنت یقینی پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان و موازین عقلی است و با این وصف تنها راه نجات مسلمانان از فتنه‌ها، گرفتاری‌ها و بدبختی‌های جاری و تنها طریقه‌ی اقامه‌ی عین و کلّ اسلام محسوب می‌گردد که مصداق بزرگترین «معروف» در حال حاضر می‌باشد و از این رو امر به این «معروف» و تعاون در آن بر هر مسلمانی واجب است.

به تعبیر دیگر، جدا از مسئله‌ی موعود گرایی و بحث درباره‌ی آن، آنچه نهضت شریف «بازگشت به اسلام» در پی تحقّق آن است و آن را شعار و مبنای راه خویش قرار داده، اقامه‌ی اسلام کامل و خالص از طریق حمایت و اعانت از خلیفه‌ی خداوند و اظهار اوست و این در حقیقت یک رسالت بزرگ و تکلیف شرعی بر ذمّه‌ی تک تک مسلمانان جهان، بلکه یک واجب عینی همانند سایر واجبات همچون نماز و روزه و خمس و حجّ و ... محسوب می‌گردد و عدم ادای به موقع آن مستوجب مؤاخذه‌ی آنان از جانب خداوند در روز جزا خواهد بود. لذا مسلمانان برای ادای این فریضه‌ی واجب، گزیری جز همراهی با این نهضت اصیل اسلامی ندارند و مسائلی از قبیل تجسّس و غور در روایات و افتادن در چاه تکلّف برای تطبیق افراد با شخصیّت‌های موعود نباید آن‌ها را از متن و اصل این وظیفه‌ی شرعی غافل سازد.

از این رو پایگاه اطّلاع رسانی دفتر جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در بخشی از پاسخ به فردی منصف که مبانی این نهضت شریف را حق یافته، اما می‌پرسد: «اگر ایشان همان شخص موعود نیستند، پس به چه دلیلی ما باید دعوتشان را اجابت کنیم و با مال و جان یاری‌شان کنیم؟! آیا داشتن توقّع اجابت و یاری از مردم با نداشتن ادّعا متناقض نیست؟!» این گونه پاسخ داده‌اند:

...بارها و به صراحت اعلام کرده‌ایم که اجابت و یاری منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، متوقّف بر موعود بودن او نیست تا اگر آن را ادّعا نکند واجب نباشد، بل متوقّف بر درست بودن نهضت و راست بودن دعوت اوست که واقعیّتی بر روی زمین است و با چشم دیده و با گوش شنیده می‌شود؛ چراکه خداوند اجابت راستگویان و یاری درستکاران را به موعود بودن آنان مشروط نکرده، بلکه بدون این شرط واجب ساخته و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۵]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! از خداوند بترسید و به همراه راستگویان باشید» و فرموده است: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى[۶]؛ «و به یکدیگر در نیکوکاری و پرهیزکاری یاری رسانید» و فرموده است: ﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ[۷]؛ «و اگر از شما در مورد دین یاری خواستند، بر شماست که یاری کنید» و فرموده است: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ۝ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ۝ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى ۝ وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ۝ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى ۝ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ۝ وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى[۸]؛ «پس اما کسی که دهش کرد و تقوا پیش گرفت و خوبی را تصدیق کرد، او را به آسانی می‌رسانیم و اما کسی که دریغ ورزید و بی‌نیازی جست و خوبی را تکذیب کرد او را به سختی می‌اندازیم و مال او چون سرنگون شود به کارش نمی‌آید» و فرموده است: ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ ۚ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ ۝ وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ۙ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۹]؛ «پس چه کسی ستمکارتر است از کسی که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به نزدش آید تکذیب کند؟! آیا در جهنّم جایگاهی برای کافران نیست؟! و کسی که راستی را بیاورد و (کسی که) آن را تصدیق کند، آنان همان پرهیزکاران هستند» و فرموده است: ﴿وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى[۱۰]؛ «و درود بر کسی باد که از هدایت پیروی کند» و به عنوان نمونه، فرموده است: ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ[۱۱]؛ «و کسی که ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم». بی‌گمان این آیات دلیل بر آن هستند که تصدیق «خوبی» و «راستی» و یاری آورنده‌ی آن و پیروی مؤمنی که به «راه درست» هدایت می‌کند، در نیکوکاری و پرهیزکاری واجب است، اگرچه موعود نباشد و تردیدی نیست که نهضت «بازگشت به اسلام» و «زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام» بر بنیاد قرآن، سنّت متواتر و عقل سلیم، مصداق بارز «خوبی»، «راستی» و «راه درست» است و با این وصف، آورنده‌ی آن منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، شایسته‌ی یاری و پیروی است، اگرچه موعود نباشد.[۱۲]

ثانیاً بسیار مایه‌‌‌ی تعجّب و شگفتی است که وقتی افرادی از إخبار مکرّر پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان نسبت به فردی موعود که حرکتش حقّ است و نیز از تأکید بلیغ آن حضرات نسبت به اجابت و پیروی و همراهی او به شکلی فوری مطّلع هستند، وقتی متوجّه ظهور فردی می‌شوند که محتوای پیامش در مطابقت کامل با محتوای پیام آن شخص موعود است و قرائن پیرامونی حرکت و نهضتش اماره‌ای قوی برای تحقّق وعده‌ی پیامبر و اهل بیت ایشان است، به جای آنکه برای همراهی با آن شتاب کنند تا مبادا در امتثال امر پیامبر و اهل بیت ایشان سستی یا تعلّل کرده باشند، توقّف می‌گزینند و به شک و تردید و دو دلی روی می‌آورند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه در بسیاری روایات متواتر پیوستن به جریان موعود را مشروط به حصول اطلاع از همه‌ی جزئیّاتش ندانسته و «شنیدن» درباره‌ی آغاز آن را کافی شمرده است[۱۳] و این موضوع، چنانکه گذشت می‌تواند به سبب آن باشد که آنچه موجب وجوب همراهی با حرکت و جریان موعود می‌شود، محتوای صحیح آن و تطابقش با آیات کتاب خداوند، سنت یقینی پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان و موازین عقلی است نه صرفاً برخورداری از چند نام و نشانه‌ی ظاهری که چه بسا هر کسی بتواند برخی از آن‌ها را برای خود اختیار نماید!

از این رو پایگاه اطّلاع رسانی دفتر جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در ادامه پاسخ به پرسش مذکور بیان کرده‌اند:

بل چه بسا می‌توان گفت که راستیِ دعوت و درستیِ نهضت او، شاهدی دیگر بر موعود بودن اوست؛ چراکه راستی دعوت و درستی نهضت موعود، ناشی از موعود بودن او نیست، بلکه موعود بودن او ناشی از راستی دعوت و درستی نهضت اوست؛ به این معنا که پیامبر و خلفائش از آن رو به ظهور او بشارت داده‌اند که دعوت او راست و نهضت او درست است، نه اینکه دعوت او راست و نهضت او درست است از آن رو که پیامبر و خلفائش به ظهور او بشارت داده‌اند و با این وصف، راستی دعوت و درستی نهضت او از موعود بودن او دانسته نمی‌شود، بلکه موعود بودن او از راستی دعوت و درستی نهضت او دانسته می‌شود و راستی دعوت و درستی نهضت او از مطابقت کامل آن با قرآن، سنّت متواتر و عقل سلیم دانسته می‌شود و این نکته‌ی ظریفی است که بر بیشتر مردم پوشیده است.[۱۴]

ثالثاً تاریخ گواه آن است که ابلیس بر اساس یک رویّه‌ی مشخّص و مرسوم همواره مترصّد آن بوده است تا با لوث کردن مسأله‌ی موعود الهی به نوعی مردم را از گرایش به جبهه و جناح حق بازدارد. از همین رو می‌بینیم که در زمان موسی علیه السّلام تلاش کرد تا مردم را با فتنه‌ی سحر و جادو از مسیر حق بازدارد و معجزات موسی علیه السّلام نظیر ید بیضاء و تبدیل عصا به مار را هم‌سان سحر ساحران جلوه دهد و در زمان عیسی علیه السلام با فتنه‌ی طبابت تلاش کرد تا معجزات بزرگ عیسی علیه السّلام مانند شفای بیماران مادرزاد و لاعلاج را هم ردیف درمان اطبّای وقت نشان دهد و در زمان پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم همه‌ی توان خویش را به کار بست تا آیات وحی الهی را هم ردیف شعر شاعران و غزل‌سرایی عاشقان و مجانین معرّفی نماید. او با پیروی از همین الگو و تکرار حربه‌ی خویش، در این برهه از زمان در صدد آن است تا با محوریّت قرار دادن شخصیّت‌گرایی و موعودگرایی، امر را بر مردم مشتبه کند و این مسأله را لوث نماید تا آنان که بنای ایمانشان را بر روی آب ساخته‌اند، بفریبد. از قضا در دهه‌های اخیر به کرّات شاهد آن بوده‌ایم که ابلیس، مهره‌های شرور و کذّاب خود نظیر باب‌ها و احمد‌ها را به بازی گرفته است تا مسئله‌ی موعودگرایی را وسیله‌ای برای انحراف و تشویش اذهان مسلمانان قرار دهد. این هشداری برای هوشیاران است تا سره را از ناسره بشناسند و با تمسّک به منابع یقینی یعنی آیات قرآن، سنت متواتر پیامبر و اهل بیت ایشان و موازین عقلی از انحراف مصون و محفوظ بمانند.

از اینجا روشن می‌شود که پرهیز جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از پرداختن به مسئله‌ی موعودگرایی و سکوت در خصوص آن تا چه اندازه به جا، خردمندانه و خنثی کننده‌ی مکر شیطان در این شیوه‌ی منسوخش می‌باشد و کسانی که به جای همراهی کردن با ایشان در هدف مقدّسی که در پیش گرفته است، درگیر وسواسی شده‌اند که ابلیس خنّاس در گوش‌هایشان دمیده است، باید هرچه زودتر متوجّه این مکر شیاطین بشوند و از قافله‌ی نور باز نمانند.

از همین رو پایگاه اطّلاع رسانی دفتر جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در پاسخ به فردی منصف که به حقانیّت مبانی این عالم فرزانه اعتراف کرده و برای حصول یقین درباره‌ی موعود بودن ایشان پرسیده بود، می‌فرماید:

عموم مدّعیان، همّی جز اثبات ادّعای خود ندارند و به کاری جز مجادله درباره‌ی اینکه چه کسی هستند و چه کسی نیستند، نمی‌پردازند، در حالی که روشن است شأن منصور هاشمی خراسانی اجلّ از این قبیل کارهاست و کار مهم‌تری ایشان را به خود مشغول کرده و آن همانا تعلیم اسلام خالص و کامل به مسلمانان جهان و تربیت شماری کافی از آنان برای یاری مهدی علیه السلام است؛ کاری که اگر توسّط ایشان انجام شود، ظهور آن حضرت تحقّق می‌یابد، هر چند کسی ایشان را زمینه‌ساز موعود آن به شمار نیاورده باشد. این تخفیفی از جانب خداوند و تدبیری از جانب ایشان است تا برای کسانی که مایل به یاری مهدی علیه السلام و زمینه‌سازی برای ظهور او هستند ولی از همراهی با مدّعیان به سبب غلبه‌ی کذب بر آنان بیم دارند، تنگنایی در دین‌شان نباشد؛ چراکه شیطان پنداشت می‌تواند از طریق تکثیر مدّعیان دروغین، از ظهور صادقان و شناخت آنان توسّط مسلمانان جلوگیری کند؛ پس خداوند مکر او را خنثی ساخت و صادقان را بدون ادّعا ظاهر نمود تا شناخت آنان توسّط مسلمانان آسان شود و مدّعیان دروغین رسوا گردند؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ[۱۵]؛ «و مکر خود را کردند، در حالی که مکرشان نزد خداوند است، اگر چه مکرشان چنان باشد که کوه‌ها از آن زائل شوند» و فرموده است: ﴿وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۱۶]؛ «و آنان مکری کردند و ما نیز مکری کردیم، در حالی که آنان نمی‌دانستند»! این گونه خداوند با اذن خود کسانی که ایمان دارند را درباره‌ی حقیقتی که درباره‌ی آن اختلاف دارند هدایت نمود؛ چنانکه فرموده است: ﴿فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۷]؛ «پس خداوند کسانی که ایمان آوردند را به حقیقتی که درباره‌ی آن اختلاف کردند با اذن خود هدایت فرمود و خداوند هر کس را که بخواهد به راهی راست هدایت می‌فرماید»؛ تا برای یاران مهدی علیه السلام و دوستدارانش فتنه‌ای در دین‌شان نباشد و بتوانند بدون نگرانی، برای ظهور آن حضرت زمینه‌سازی کنند و نصیب کسانی که به دروغ ادّعایی می‌نمایند، رسوایی باشد و برای آنان در دنیا خواری است و در آخرت به عذابی دردناک بازگردانده می‌شوند.[۱۸]

بر این اساس این عالم فرزانه صراحتاً کراهت خویش را نسبت به پرداختن به این قبیل موضوعات اعلام فرموده و کسانی که خواهان همراهی با آن جناب بر اساس شخصیّت‌گرایی و موعودگراییِ مبتنی بر ظنون و بدون اطّلاع کامل از مبانی علمی و متقن اندیشه‌های ایشان هستند را از این مبنای نادرست نهی فرموده‌اند. چنانکه در پایگاه اطّلاع رسانی دفتر ایشان نقل شده است:

شماری از یارانمان ما را خبر دادند، گفتند: مردی از سرزمینی دور به نزد منصور هاشمی خراسانی آمد و پس از گفتگویی چند، دست او را گرفت و عرضه داشت: «من گواهی می‌دهم که تو همان زمینه‌ساز موعود مهدی هستی که پیامبر خداوند ما را به همراهی با او فرمان داد»! آن بزرگوار چون این سخن را شنید، بی‌درنگ دست خود را از دست آن مرد بیرون کشید و با عتابی به او فرمود:

دست از من بدار ای برادر! آیا این همه راه را از سرزمین خود آمده‌ای تا من را درباره‌ی دینم فریب دهی؟! به خدا سوگند من زمینه‌ی ظهور مهدی را می‌سازم، ولی اهمّیت نمی‌دهم که من را به چه چیز می‌نامی؛ زیرا من آسمان آبی را سقف خود و زمین خاکی را فرش خود نساخته‌ام و خود را مانند پاره‌سنگی در اقیانوس بلا نینداخته‌ام تا تو از سرزمین خویش بیایی و من را موعود بنامی! آیا من «پسر انسان» نیستم؟! پس من را «پسر انسان» بنام و در راهی که پیش گرفته‌ام همراهی‌ام کن؛ چراکه من به سوی مهدی رهسپارم و با تو یا بی تو به او خواهم رسید!

سپس در حالی که بر می‌خاست تا برود، با آواز بلند فرمود:

من ندا کننده‌ای پیش روی مهدی هستم که ندا می‌کنم: راه را باز کنید![۱۹]

رابعاً اگر نهضت شریف «بازگشت به اسلام» که محتوا و ظواهرش به طور کامل مبتنی بر یقینیّات اسلامی و منطبق با پرچم‌ها و جریان موعود ذکر شده در روایات اسلامی است، قابل پذیرش و همراهی نباشد، به طریق اولی هیچ نهضت دیگری پس از آن نمی‌تواند چنین قابلیّتی را دارا باشد؛ چرا که از یک سو نهضت «بازگشت به اسلام» آغازگر امر دعوت به سوی حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند و زمینه‌سازی برای آن بوده و از این جهت مقدّم بر آن شمرده می‌شود و اگر به یاری خداوند به مقصود مقدّسش نائل آید، ظهور جریانی دیگر برای تحقّق این امر بی‌معنا خواهد بود و از سوی دیگر هیچ تمایز مشخصّی بین آن نهضت متأخّر با این نهضت متقدّم وجود نخواهد داشت تا آن را بر این نهضت شریف فضیلت دهد.

چنانکه پایگاه اسلامی جناب علّامه خراسانی حفظه الله تعالی در پاسخ به «جمعی از جوانان دوستدار حضرت مهدی» که حدیثی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در این باره را ذکر کرده و تلویحاً منطبق بر نهضت این عالم بزرگ شمرده‌اند، نوشته است:

این مضمون حدیث متواتری است که در میان اهل حدیث به «حدیث الرایات» مشهور است و قدیمی‌ترین، مشهورترین و صحیح‌ترین روایت رسیده از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، صحابه و اهل بیت در باب علائم ظهور مهدی علیه السلام محسوب می‌شود ... به موجب این حدیث یقین‌آور، پیوستن به نهضتی که از شرق خراسان بزرگ با پرچم‌های سیاه ظاهر می‌شود و به سوی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم عموماً و مهدی علیه السلام خصوصاً دعوت می‌کند و برای حاکمیّت مهدی علیه السلام زمینه‌سازی می‌نماید، بر هر مسلمانی واجب است و این نهضتی است که بسیاری از اهل علم و انصاف آن را نهضت منصور هاشمی خراسانی می‌دانند؛ چراکه نهضت این عالم مصلح و عظیم الشأن، از شرق خراسان بزرگ با پرچم‌های سیاه ظاهر شده است و به سوی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم عموماً و مهدی علیه السلام خصوصاً دعوت می‌کند و برای حاکمیّت مهدی علیه السلام زمینه‌سازی می‌نماید و پیش از آن هیچ نهضت دیگری با این خصوصیّت در این منطقه‌ی جغرافیایی ظاهر نشده است و پس از آن نیز هر نهضت دیگری که -فرضاً- با این خصوصیّت در این منطقه‌ی جغرافیایی ظاهر شود، ناگزیر دنباله‌رو و ادامه‌دهنده‌ی آن خواهد بود؛ زیرا در واقع کاری را انجام خواهد داد که پیش‌تر به وسیله‌ی آن آغاز شده و آغاز دوباره‌اش تحصیل حاصل است که معنا ندارد و با این وصف، تنها پیروی از نهضت منصور هاشمی خراسانی ممکن است، در حالی که قطعاً پیروی‌کننده از پیروی‌شونده اولی به پیوستن نیست تا امر خداوند به آن معقول باشد؛ چراکه مقدّم داشتن تابع بر متبوع قبیح است و از خداوند صادر نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى ۖ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۲۰]؛ «آیا پس کسی که به حق راه می‌نماید سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمی‌یابد تا آن گاه که راهنمایی شود؟! شما را چه می‌شود چگونه قضاوت می‌کنید؟!»؛ همچنانکه مقدّم داشتن مسبوق بر سابق قباحت دارد و بر خلاف حکمت و عدالت خداوند است؛ چنانکه فرموده است: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ[۲۱]؛ «سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم میراث دادیم، پس از آنان کسی است که به خود ستم می‌کند و از آنان کسی است که میانه‌رو است و از آنان کسی است که به اذن خداوند در خیرات سبقت می‌گیرد و آن همانا فضیلت بزرگ است» و فرموده است: ﴿أُولَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ[۲۲]؛ «آنان در خیرات شتاب می‌کنند و آنان در آن پیش‌گامانند»! از این رو، به باور این دسته از اهل علم و انصاف، اگر نهضت منصور هاشمی خراسانی که در این منطقه‌ی جغرافیایی برای دعوت به سوی مهدی و زمینه‌سازی ظهور او ظاهر شده است، مصداق این حدیث نباشد، هیچ نهضت دیگری پس از آن، مصداق این حدیث نخواهد بود؛ زیرا هر نهضتی که پس از آن در این منطقه‌ی جغرافیایی ظاهر شود، از دو حال بیرون نخواهد بود: یا مانند نهضت منصور، به سوی مهدی دعوت و برای ظهور او زمینه‌سازی خواهد کرد که در این صورت مانند نهضت منصور مصداق این حدیث نخواهد بود و یا بر خلاف نهضت منصور، به سوی مهدی دعوت و برای ظهور او زمینه‌سازی نخواهد کرد که در این صورت به طریق اولی مصداق این حدیث نخواهد بود؛ چراکه این حدیث، دعوت به سوی مهدی و زمینه‌سازی برای ظهور او را مهم‌ترین نشانه و ویژگی مصداق خود دانسته است. از اینجا دانسته می‌شود که قول به تحقّق یافتن این حدیث در نهضت منصور هاشمی خراسانی، قولی است در نهایت قوّت، بلکه قطع به آن، چنانکه برای برخی از اهل علم و انصاف حاصل شده، در غایت وجاهت است و این فارغ از اوصاف و علامات دیگری است که در این شخصیّت ممتاز وجود دارد و با احادیث این باب موافق است.[۲۳]

خامساً در هیچ یک از روایات معتبرِ نقل شده در مورد زمینه‌ساز موعود، او به شناساندن خود به دیگران به عنوان شخصیّت وعده داده شده و اثبات مدّعای خویش تکلیف نشده است که برخی توقّع دارند در صورتی که رهبر فرزانه‌ی نهضت «بازگشت به اسلام» همان شخصیّت موعود است، آن را آشکارا اعلام نماید و سپس برایش دلیل بیاورد و تا زمانی که چنین ننماید حاضر به همراهی با او نخواهند شد! زیرا نه تنها بعد از روشن شدن مطابقت کامل این نهضت با شرع و عقل و ضرورت و وجوب همراهی‌اش، نیازی به این امر نیست، بلکه انجام آن به نحوی که ذکر شد، چه بسا موجب فتنه‌انگیزی در میان مسلمانان شود و از این جهت برخلاف عقل محسوب می‌گردد.

لذا اگر کسی در این باره ظنّی نیکو دارد و خواستار حصول یقین می‌باشد، این وظیفه‌ی اوست که ضمن همراهی با این نهضت اسلامی و ادای تکلیف خود در این باره، در سایه‌ی ارتباط با یاران جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از طریق عضویّت در پایگاه اطلاع رسانی دفترش به تحقیق در این باره بپردازد و پرسش‌های خود را مطرح نماید و پاسخ آن‌ها را دریافت کند تا اگر ایشان را همان شخصیّت موعود یافت، بر یقینش افزوده گردد؛ چراکه خداوند بر هر کس که اراده نماید، منّت می‌گذارد و او را از فضل خویش بهره‌مند می‌سازد؛ چنانکه هفت گفتار از آن جناب حاکی از اینکه درباره‌ی خود ادّعایی نمی‌کند، هر چند از فضل خداوند درباره‌ی خود ناامید نیست، در پایگاه علمی و اسلامی ایشان منتشر شده است[۲۴].

بر این اساس در پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایشان چنین آمده است:

روایات درباره‌ی ظهور مردی از خراسان بزرگ با پرچم‌های سیاه که به سوی مهدی فرا می‌خواند و برای حکومت او زمینه‌سازی می‌کند، متواتر است و اگر کسی احتمال می‌دهد که جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی نظر به اجتماع صفات مذکور، همان مرد است، نباید در انتظار ادّعای او بنشیند، بلکه باید درباره‌ی او تحقیق کند و تحقیق درباره‌ی او، با رجوع به او یا رجوع به کسانی ممکن است که به او رجوع دارند تا درباره‌ی نشانه‌های او اطّلاع حاصل کند؛ چراکه شناخت خراسانی موعود متوقّف بر ادّعای او نیست، بل متوقّف بر اجتماع نشانه‌هایی است که برای او روایت شده است، خواه او آن را ادّعا کند و خواه به دلایلی از ادّعای آن خودداری کند؛ زیرا در روایات نیامده است که خراسانی موعود، خود را خراسانی موعود می‌شمارد، بل تنها نشانه‌هایی برای او آمده و روشن است که این نشانه‌ها، برای شناخت او توسّط دیگران قطع نظر از ادّعای او کافی است؛ با توجّه به اینکه اگر قطع نظر از ادّعای او کافی نباشد، با نظر به ادّعای او نیز کافی نخواهد بود؛ زیرا ادّعا برای کسی که نشانه‌های خراسانی موعود را ندارد سودمند نیست، همچنانکه ترک ادّعا برای کسی که نشانه‌های خراسانی موعود را دارد، زیان‌بار نیست. از این رو، بحیرای نصرانی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را پیش از آنکه ادّعا کند، با نشانه‌هایش شناخت و این از باب آن بود که گفته‌اند: «آفتاب آمد دلیل آفتاب» و گفته‌اند: «هنر بیار و زبان‌آوری مکن سعدی/ چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم!»[۲۵]

حاصل آنکه کسانی که جز با حصول یقین در مورد موعود بودن جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، حاضر به همراهی با نهضت اصیلِ اسلامی ایشان نیستند، باید بدانند که:

۱ . همراهی با نهضت شریف «بازگشت به اسلام» به اعتبار مطابقت کاملش با یقینیّات اسلامی یک وظیفه‌ی شرعی محسوب می‌گردد؛ فارغ از آن که رهبرش همان شخصیّت وعده داده شده باشد یا نباشد.

۲ . این مطابقت فوق العاده می‌تواند اماره‌ای قوی بر موعود بودن این نهضت شریف تلقّی گردد و با این وصف در نظر عقل همراهی با آن به تقوا نزدیک‌تر است تا عدم همراهی‌اش.

۳ . با فرض صحّت این موضوع، یعنی موعود بودن این نهضت مقدّس، به علل متعدّدی از جمله فتنه انگیزی شیاطین، طرح آن از جانب رهبر فرزانه‌اش معقول و لازم نیست.

۴ . اگر این نهضت شریف با این مضمونِ صحیح قابلیّت همراهی و پیروی نداشته باشد، هیچ نهضت دیگری پس از آن قابل همراهی و پیروی نخواهد بود.

۵ . هرکس در مورد موعود بودن رهبر فرزانه‌ی این نهضت ظنّی نیکو دارد، می‌تواند از طریق ارتباط با پایگاه این عالم فرهیخته، ضمن همراهی با آن و عمل به تکلیفش، ظنّ خویش را به یقین تبدیل نماید إن شاء الله.

۲ . عدم حصول یقین در خصوص مأذون بودن جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از جانب خداوند یا امام مهدی علیه السّلام

گروهی دیگر از مسلمانان همگام شدن با نهضت شریف «بازگشت به اسلام» را تنها با شرط اطّلاع از مأذون بودن جناب علّامه از امام مهدی علیه السّلام و دریافت اذنی قطعی از جانب آن حضرت ممکن می‌شمارند؛ با این استدلال که امر خطیر زمینه سازی برای إظهار امام، بدون وجود چنین اذنی از جانب شخص ایشان ممکن یا صحیح نیست. البتّه این مسئله فارغ از موضوع «موعود» بودن این حرکت اسلامی و رهبر فرزانه‌ی آن مطرح می گردد؛ چراکه در صورت اثبات آن، بحثی در مورد «مأذون» بودن ایشان از جانب خداوند و خلفائش باقی نمی‌ماند!

در باره‌ی این موضوع نیز توجّه به چند مسئله ضروری است:

اوّلاً «اذن» به معنای اجازه یا مجوّزی حاکی از رضایت‌مندی اذن دهنده برای انجام کاری توسّط مأذون، به دو صورت از جانب شارع یا خلیفه‌ی او در زمین صادر می‌گردد:

یکم «اذن عام» که با امر و تکلیف کردن عموم مسلمانان به انجام کاری تحصیل می‌شود؛ با توجّه به آن که امر کردن کسی به انجام کاری بدون رضایت‌مندی امر کننده از تحقّقِ آن امر، معنا ندارد. از این جا دانسته می‌شود هرگاه خداوند یا خلفای او در زمین، عموم مسلمانان را به کاری امر کنند، به انجام آن کار «اذن عام» داده‌اند و تقاضای مجدّد اذن برای انجامش بی‌معنا خواهد بود. مثل آن که کسی پس از اطّلاع از وجوب نماز یا روزه برای همه‌ی مسلمانان، برای اقامه و ادای آن درخواست اذن از خداوند یا خلیفه‌اش در زمین کند و تا زمانی که از وجود چنین اذنی مطمئن نشده است، نماز نخواند و روزه نگیرد!

دوم «اذن خاص» به معنای نصّی صریح و معیّن است که دلالتی واضح بر انتصاب فردی از طرف خداوند برای انجام کاری خاص دارد؛ مانند انتصاب طالوت از سوی خداوند به عنوان «مَلِک» و معرّفی او به مردم.

چنانکه پیش‌تر روشن شد، امر زمینه‌سازی برای اظهار امام مهدی علیه السّلام از طریق فراهم آوردن شرایط و مقدّمات آن با هدف اقامه‌ی عین و کلّ اسلام، بر هر مسلمانی که متمکّن از آن باشد، واجب است و این وجوب همگانی از وجود «اذن عام» خداوند و خلیفه‌اش در زمین نسبت به این کار حکایت می‌کند و با این وصف درخواست مجدّد اذن برای آن در نظر عقل، کاملاً لغو و بی‌معنا تلقّی می‌گردد و مصداق تحصیل حاصل است. بی‌تردید، دعوت به سوی حاکمیّت خداوند و نهی از پیروی طواغیت، بارزترین مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که در اسلام وظیفه‌ای عمومی و واجبی عینی برای همه‌ی مسلمانان است.

از سوی دیگر، مخالفت و عدم رضایت خلیفه‌ی خداوند با چیزی که خداوند بدان امر نموده و انجامش را بر همه‌ی مسلمانان واجب کرده، محال است و واقع نشده است؛ چراکه او از چنین معصیت بزرگی پیراسته است. لذا «اذن» و رضایت خلیفه‌ی خداوند برای زمینه‌سازی برای تحقّق حاکمیّت خداوند، حتمی و یقینی است.

از این رو پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر این عالم بی ادّعا در جایی از آن عنوان کرده‌اند:

در اینکه علامه منصور هاشمی خراسانی أیّده الله تعالی از امام مهدی علیه السّلام برای فراهم ساختن زمینه‌ی ظهور آن حضرت «اذن عام» دارد، شکّی نیست؛ چراکه فراهم ساختن زمینه‌ی ظهور آن حضرت مصداق بارز نیکوکاری و تقوا است و اذن عامّ آن حضرت به نیکوکاری و تقوا یقینی است؛ چنانکه اذن عامّ آن حضرت به نمازهای یومیّه و روزه‌ی ماه رمضان یقینی است، بلکه خودداری‌اش از چنین اذنی معصیت و کفر شمرده می‌شود و این معنای گفتار قاطع و تکان دهنده‌ای است که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت: ... «مردی به منصور گفت: آیا مهدی به شما اذن داده است که برای حکومت او زمینه‌سازی کنید؟! فرمود: کار فراتر از این است ای نادان! اگر ما را از آن باز دارد (سخن خداوند بر او جاری می‌شود که فرموده است:) <هرآینه او را با قدرت می‌گیریم و سپس رگ قلبش را قطع می‌کنیم و آن گاه هیچ یک از شما او را نگاه‌دارنده نیست>[۲۶]! آیا سخن علی به شما نرسیده است که فرمود: <به خدا سوگند اگر خروج نکند هرآینه گردنش زده خواهد شد>؟! پس مرد در حالی که بر می‌خاست گفت: خدایا! اگر احدی باشد که مهدی را بیرون آورد، همین است! هرآینه او را بیرون خواهد آورد اگرچه در عطارد باشد!»[۲۷]

ثانیاً عدم اظهار نظر درباره‌ی برخورداری جناب علّامه خراسانی حفظه الله تعالی از «اذن خاص» خداوند یا خلیفه‌ی او در زمین برای فراهم ساختن زمینه‌ی حاکمیّت خداوند و اقامه اسلام خالص و کامل، لزوماً به معنای عدم وجود چنین اذنی نیست، بلکه با وجود مطابقت فوق العاده‌ی مبانی نهضت این عالم فرزانه با یقینیّات اسلامی و حرکت آن در چهارچوب قرآن، سنّت متواتر و عقل سلیم، بسیار بعید به نظر می‌رسد که ایشان از «اذن خاص» خداوند یا خلیفه‌اش در زمین برای انجام این کار بزرگ بی‌بهره باشد؛ چنانکه در پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر این عالم فرزانه چنین آمده است:

مطابقت کامل نهضت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با موازین عقل و شرع بر خلاف سایر گروه‌ها و جریان‌های موجود، واقعیّتی مشهود است و می‌تواند أماره‌ای قوی از اتّصال آن به خلیفه‌ی خداوند و برخورداری‌اش از اذن او باشد، هر چند خود چنین ادّعایی نداشته باشد.[۲۸]

امّا با توجّه به بهره‌مندی قطعی ایشان از «اذن عام» برای شروع و ادامه‌ی این راه مبارک، ضرورتی برای اعلان عمومی آن وجود ندارد؛ خصوصاً با توجّه به آن که به نظر می‌رسد اعلان عمومی آن، فتنه‌های متعدّدی را برای مسلمانان به وجود می‌آورد؛ مانند آنکه می‌تواند دست آویز بزرگی برای جاهلان متعصّب واقع شود و مفتریانِ وابسته به طواغیت را به وارد کردن اتّهامات بیشتری به این عالم مظلوم و مجاهد ترغیب کند تا با پرداختن به این قبیل مسائل، مسلمانان بیشتری را از اصل و محوریّت پیام این نهضت بزرگ دور سازند و آن‌ها را از همراهی با آن باز دارند. از این رو در پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر ایشان آمده است:

امّا آیا ممکن است که این انسان بزرگ برای انجام این عمل واجب از آن حضرت «اذن خاص» داشته باشد؟ ممکن است؛ چراکه پس از امکان وجود آن حضرت در زمین و ضرورت اذن آن حضرت به اعمال واجب و سبقت این انسان بزرگ در زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت که عملی واجب شمرده می‌شود، مانعی از دادن «اذن خاص» به او وجود ندارد، ولی اعلان این «اذن خاص» در صورتی که وجود داشته باشد، پس از وجود «اذن عام» که قدر متیقّن است، ضروری نیست و تنها باریک‌بینان در می‌یابند.[۲۹]

ثالثاً اطلاع از «اذن خاص» خداوند و خلیفه‌ی او در زمین برای محقّق کردن زمینه‌ی ظهور و حاکمیّت امام مهدی علیه السّلام تنها برای کسانی ممکن است که صداقت خویش را در عمل ثابت کرده باشند. با این وصف اگر ورود مسلمانان به میدان زمینه‌سازی برای ظهور و حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند، مشروط به اطّلاع آنان از «اذن خاص» آن حضرت باشد دور لازم می‌آید که ممکن نیست. لذا در وهله‌ی نخست باید مسلمانان با نیّتی خالص وظیفه‌ی خویش را که خداوند با «اذن عامّ» بر ذمّه‌ی آن‌ها قرار داده است انجام دهند تا زمینه برای اطلاع آنان از «اذن خاص» فراهم شود.

رابعاً آنچه در اسلام به «اذن خاص» خداوند نیازمند است، حاکمیّت فرد یا دعوت به آن به طور خاص است. با این توضیح که حق «حاکمیّت» در اسلام منحصراً برای خداوند است؛ چنانکه خود از آن خبر داده و فرموده است: ﴿إن الحُكمُ إلّا لله[۳۰] و با این وصف «اذن خاص» خداوند برای کسانی که می‌خواهند به عنوان خلیفه‌ی او در زمین حکومت کنند، ضروری است و مبنای مشروعیّت حکومتشان محسوب می‌گردد. البتّه همان طور که در مقدّمه‌‌ی این بحث ذکر شد، منظور از این «اذن خاص» نصّی قطعی با مفهوم و مصداقی روشن می‌باشد که باید از سوی داعیه‌دار حاکمیّت به مسلمانان ارائه شود تا اطمینان از انتصاب او از جانب خداوند برای آنان حاصل گردد. حال آن که نهضت بازگشت به اسلام بر خلاف پندار کج‌فهمان و همان طور که رهبر حکیمش بدان تصریح کرده و تا به حال ذرّه‌ای در مقام عمل از آن تخطّی نکرده است، نه به دنبال تحقّق حاکمیّت خود بلکه به دنبال تحقّق حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند یعنی امام مهدی علیه السّلام است و نه به سوی خود بلکه به سوی امام مهدی علیه السّلام دعوت می‌کند و نه برای حفاظت، اعانت و اطاعت از خود بلکه برای حفاظت، اعانت و اطاعت از امام مهدی علیه السّلام از مسلمانان بیعت می‌ستاند و روشن است که هرگاه این کارها را برای خویش انجام می‌داد، موظّف به ارائه «اذن خاص» یا دلیلی برای انتصاب خویش از جانب خداوند بود، در حالی که چنین نیست و با این وصف چنین تکلیفی بر ذمّه‌ی آن یا رهبر فرزانه‌اش قرار ندارد. از این رو پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در پاسخ به فردی که پرسیده بود: «از کجا معلوم شده که جناب منصور و همراهانشان چنین اذنی دارند و دیگرانی مثل آقای فلانی [یکی از حاکمان ایران] چنین اذنی نداشته‌اند؟» فرموده‌اند:

مراد از «اذن خداوند» نصب اوست که از طریق نصّ پیامبر یا آیتی بیّنه معلوم می‌شود و مبنای مشروعیّت حکومت در اسلام است و با این وصف، برای کسانی ضرورت دارد که حکومت می‌کنند یا به سوی حکومت خود فرا می‌خوانند، مانند حاکمان ایران، نه برای جناب علامه منصور هاشمی خراسانی که نه حکومت می‌کند و نه به سوی حکومت خود فرا می‌خواند، بلکه دعوت‌کننده‌ای به سوی حکومت مهدی است. روشن است که دعوت به سوی حکومت مهدی، از مصادیق حکومت نیست تا به اذن خاصّ خداوند نیازی داشته باشد، بل از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است که مانند نماز و روزه و حج، با اذن عامّ خداوند انجام می‌شود و خلط آن دو با یکدیگر، از بزرگ‌ترین مغالطات است.[۳۱]

حاصل آنکه کسانی که «مأذون» بودن جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را شرط همراهی با نهضت «بازگشت به اسلام» عنوان می‌کنند، باید بدانند که:

۱ . بدون شک به علّت مطابقت کامل نهضت «بازگشت به اسلام» با یقینیّات اسلامی، این نهضت اسلامی از «اذن عام» خداوند برخوردار است و با این وصف مخالفت خلیفه خداوند با آن و عدم رضایتش از تحقّق آن ممکن نیست.

۲ . با توجّه به مطابقت این نهضت اصیل با یقینیّات اسلامی و هدف مهمّی که در پی آن است، احتمال برخورداری آن از «اذن خاص» خلیفه‌ی خداوند نه تنها منتفی نیست، بلکه کاملاً محتمل است؛ لکن با توجّه به شرایط موجود و حصول یقین نسبت به برخورداری آن از «اذن عام» خداوند در صورت صحّتش نیز ضرورتی برای اعلان عمومی آن وجود ندارد.

۳ . برای اطّلاع از «اذن خاص» خلیفه‌ی خداوند، مسلمانان باید ابتدا صدق نیّت خویش را ثابت نمایند و این با عمل آنان بر پایه‌ی «اذن عامّ» آن حضرت ممکن می‌شود.

۴ . «اذن خاص» خداوند به معنای انتصاب از جانب او برای حاکمیّت یا دعوت به آن ضروری است که نهضت «بازگشت به اسلام» و رهبر فرزانه‌ی آن هرگز در پی آن نبوده و نیستند و تنها برای حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند در زمین، دعوت و زمینه‌سازی می‌کنند.

↑[۱] . فاطر/ ۶
↑[۲] . الملک/ ۱۰
↑[۳] . المائدة/ ۲
↑[۴] . الأنفال/ ۷۲
↑[۵] . التّوبة/ ۱۱۹
↑[۶] . المائدة/ ۲
↑[۷] . الأنفال/ ۷۲
↑[۸] . اللّیل/ ۵ تا ۱۱
↑[۹] . الزّمر/ ۳۲-۳۳
↑[۱۰] . طه/ ۴۷
↑[۱۱] . غافر/ ۳۸
↑[۱۳] . به عنوان نمونه بنگرید به: متّقی هندی، کنزل العمّال، ج۱۱.
↑[۱۵] . إبراهیم/ ۴۶
↑[۱۶] . النّمل/ ۵۰
↑[۱۷] . البقرة/ ۲۱۳
↑[۲۰] . یونس/ ۳۵
↑[۲۱] . فاطر/ ۳۲
↑[۲۲] . المؤمنون/ ۶۱
↑[۲۶] . الحاقّة/ ۴۵-۴۷
↑[۳۰] . الأنعام/ ۵۷